- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
- بازدید: ۲۱۶۳
- شماره مطلب: ۶۶۲۸
-
چاپ
خرابه
بابا معجرم رو با خودت بیار
زَر و زیوَرم رو با خودت بیار
حالا که داری میای اگه میشه
داداش اصغرم رو با خودت بیار
اونقَدَر پدر، پدر، پدر کنم
دخترای شامی رو خبر کنم
روسری سوختمو؟ یا پارمو؟
تو بگو کدومشون رو سر کنم
باید امشب خوابمو نگه دارم
چشمای پُر آبمو نگه دارم
حق بده، نمیتونم با کف دست
کاملاً حجابمو نگه دارم
حرمله گُلای گُلشَنو میزد
نسل و ذُرّیۀ پنج تنو میزد
آخرش نفهمیدم گُنام چی بود؟
شُترش راه نمیرفت، منو میزد
بزم می ندیده بودم که دیدم
چقَدَر حرفای بد بد شنیدم
توی خواب تا اومدم ببوسمت
موهامو کشید و از خواب پریدم
حالا که به من دادی امشبتو
فرصتی شده ببوسم لبتو
عمو رو اگه دیدی بهش بگو
خیلی اذیت میکنن زینبتو
برای دق دادنم طعام آوُرد
صدقه دختر شامی شام آوُرد
خیلی برخورده بهم، آخه چرا؟
لباسای کُهنَشو برام آوُرد
ما رو از قصدی آوُردن خرابه
تا نتونه کسی راحت بخوابه
هرکی دید حال منو آهی کشید
ولی بیچارهتر از من ربابه
تا که گهواره میبینه میسوزه
بچه شیرخواره میبینه میسوزه
از روزی که پاره شد گوشای ما
تا که گوشواره میبینه میسوزه
-
ما را نوشتهاند شکار کمند یار
تا نغمۀ حسین نوایش به ما رسید
دادی زدیم و فضل خدایش به ما رسید
ما را نوشتهاند شکار کمند یار
شکرخدا که زلف رهایش به ما رسید
-
دست گدایی، سوی تو حاتم گرفته
ماه عزا آمد دل عالم گرفته
زهرا بنی یا بنی دم گرفته
هرکس به هر نحوی عزادار شما است
حتی خدا در عرش خود ماتم گرفته
-
رنگ ماتم
باید به محله رنگ ماتم بزنم
بر سر در خانه، چوب پرچم بزنم
ایام غم و سیاهپوشان شماست
بگذار سیاهی محرم بزنم
-
نغمۀ داوود
به لبت غیر ثنا گفتن معبود نبود
در صدای تو به جز نغمۀ داوود نبود
راه افتادی و من پشت سرت میگفتم
تازه داماد حرم، رفتن تو زود نبود
خرابه
بابا معجرم رو با خودت بیار
زَر و زیوَرم رو با خودت بیار
حالا که داری میای اگه میشه
داداش اصغرم رو با خودت بیار
اونقَدَر پدر، پدر، پدر کنم
دخترای شامی رو خبر کنم
روسری سوختمو؟ یا پارمو؟
تو بگو کدومشون رو سر کنم
باید امشب خوابمو نگه دارم
چشمای پُر آبمو نگه دارم
حق بده، نمیتونم با کف دست
کاملاً حجابمو نگه دارم
حرمله گُلای گُلشَنو میزد
نسل و ذُرّیۀ پنج تنو میزد
آخرش نفهمیدم گُنام چی بود؟
شُترش راه نمیرفت، منو میزد
بزم می ندیده بودم که دیدم
چقَدَر حرفای بد بد شنیدم
توی خواب تا اومدم ببوسمت
موهامو کشید و از خواب پریدم
حالا که به من دادی امشبتو
فرصتی شده ببوسم لبتو
عمو رو اگه دیدی بهش بگو
خیلی اذیت میکنن زینبتو
برای دق دادنم طعام آوُرد
صدقه دختر شامی شام آوُرد
خیلی برخورده بهم، آخه چرا؟
لباسای کُهنَشو برام آوُرد
ما رو از قصدی آوُردن خرابه
تا نتونه کسی راحت بخوابه
هرکی دید حال منو آهی کشید
ولی بیچارهتر از من ربابه
تا که گهواره میبینه میسوزه
بچه شیرخواره میبینه میسوزه
از روزی که پاره شد گوشای ما
تا که گوشواره میبینه میسوزه