- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
- بازدید: ۱۳۸۲
- شماره مطلب: ۶۶۰۳
-
چاپ
به تکیه آمدهام تا به عرش تکیه کنم
به سوی ما اگر از سویتان نگاهی هست
برای گریۀ مان حال روبراهی هست
تنت به ناز طبیبان نیازمند و مباد
تو گریه میکنی آنقدر که نگاهی هست
به تکیه آمدهام تا به عرش تکیه کنم
همینکه بیرقتان هست تکیه گاهی هست
لباس مشکی مان رو سفیدمان کرده
گذشت عمر و غمینیست این سیاهی هست
چه داشتیم که ما را خرید مادرتان
در این بساط کمیاشک هست و آهی هست
به سوی کرببلا ایستاده میمیرم
هزار شکر که در سینه قبله گاهی هست
حسین گفتم و زینب حرم به ما بخشید
همیشه لطف شما هست و سر پناهی هست
گهی به سوی مدینه گهی به کرببلا
ببین که محمل زینب سر دو راهی هست
بیا مدینه رویم بهانه اش این بود
میان قافلهام طفل بی گناهی هست
-
عشق اسطرلاب مردان خداست
هرچه بادا باد! اما عشق باد
عشق بادا، عشق بادا، عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کار دنیا کار فردا عشق باد
عقل رفت و گفت تنها عشق باد
-
ز اوج شانۀ او آسمان به خاک افتاد
خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت
تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت
به دست قدرت خود، خلقتی شگفت آورد
گرفت پرده ز رویی، جهان گلستان ساخت
-
ماه پر آفتاب
دلی دارم و خانۀ بوتراب است
سری دارم و خاک عالیجناب است
عوض کرده روز و شبم جای خود را
که ماهی دمیده پر از آفتاب است
-
ارمنی آمد و مسلمان شد
گرچه سرگرم کسب و کارش بود
نان خور رزق کار و بارش بود
او که با عالم خودش میساخت
روز و شب با غم خودش میساخت
به تکیه آمدهام تا به عرش تکیه کنم
به سوی ما اگر از سویتان نگاهی هست
برای گریۀ مان حال روبراهی هست
تنت به ناز طبیبان نیازمند و مباد
تو گریه میکنی آنقدر که نگاهی هست
به تکیه آمدهام تا به عرش تکیه کنم
همینکه بیرقتان هست تکیه گاهی هست
لباس مشکی مان رو سفیدمان کرده
گذشت عمر و غمینیست این سیاهی هست
چه داشتیم که ما را خرید مادرتان
در این بساط کمیاشک هست و آهی هست
به سوی کرببلا ایستاده میمیرم
هزار شکر که در سینه قبله گاهی هست
حسین گفتم و زینب حرم به ما بخشید
همیشه لطف شما هست و سر پناهی هست
گهی به سوی مدینه گهی به کرببلا
ببین که محمل زینب سر دو راهی هست
بیا مدینه رویم بهانه اش این بود
میان قافلهام طفل بی گناهی هست