- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
- بازدید: ۱۶۰۰
- شماره مطلب: ۶۵۹۴
-
چاپ
قمر من
نگاه میکنم از هر طرف به دور و برم
پر است چهرۀ نورانی بنی هاشم
برای خاطر زینب خدا نگه دارد
علی اصغر و عباس و اکبر و قاسم
اگر چه ناقه بلند است موقع اطراق
کجا برای پیاده شدن غمی دارم؟
تبسم از لب من لحظهای نمیافتد
دلم خوش است به همراه محرمی دارم
برای آمدن از محملم به روی زمین
دو دست من، پسر بوتراب میگیرد
مؤدب است، محبت به خواهرش دارد
برای من قمر من رکاب میگیرد
ز روز حرکتمان از مدینه تا اینجا
چه غصه ایست مرا تا که اکبری دارم
ز دست غصه و غمهای این زمانه چه باک؟
کنار خویش علمدار لشگری دارم
چه کاروان پر از شور و عشق و امیدی
حرم پر است ز لبخند و مشکها پر آب
و تازه غصه ندارد، فرات نزدیک است
بخواب در بغل آرام ای عزیز رباب
خدا کند که فقط چشم زخممان نزنند
خدا کند که بلا سمت خیمهها نرسد
خدا کند که سرانجام داستان حسین
به تیر و نیزه و طوفان کربلا نرسد
خدا کند که نبینیم در کنار هم
رقیه، زجر، کتک، تازیانه، آبله را
رباب بی پسرش زنده ماندنش سخت است
خدا به خیر کند داستان حرمله را
خدا نظر کند أبن طفیل برگردد
که ضرب تیغ خودش را به بازویی نزند
خدا کند نشود باز، پای شمر اینجا
که ضربه با نوک چکمه به پهلویی نزند
-
حق نمک
چه ظلم بود که در حق تو روا کردند؟
ببین که حق نمک را چطور ادا کردند
به دست همسر تو زهر را به تو دادند
چنان امام حسن، بر تو هم جفا کردند
-
شاه وفا
عمری گدای صاحب این خانه ماندیم
خود را درون مجلس روضه رساندیم
پا را میان این مجالس باز کردیم
دل را به پای روضه و منبر نشاندیم
-
تو کشتۀ مصائب کرببلا شدی
نقل چهار سالگیات، نقل کربلاست
این جمله خود به خود به خدا ختم روضههاست
ای که امام پنجم مظلوم شیعهای
ذکر توسل به تو، مشکل گشای ماست
-
روضۀ دمادم
با روضۀ دمادم تو گریه میکنم
ای با مرام! با دم تو گریه میکنم
هر بار من به ماتم تو گریه کردهام
این بار هم به ماتم تو گریه میکنم
قمر من
نگاه میکنم از هر طرف به دور و برم
پر است چهرۀ نورانی بنی هاشم
برای خاطر زینب خدا نگه دارد
علی اصغر و عباس و اکبر و قاسم
اگر چه ناقه بلند است موقع اطراق
کجا برای پیاده شدن غمی دارم؟
تبسم از لب من لحظهای نمیافتد
دلم خوش است به همراه محرمی دارم
برای آمدن از محملم به روی زمین
دو دست من، پسر بوتراب میگیرد
مؤدب است، محبت به خواهرش دارد
برای من قمر من رکاب میگیرد
ز روز حرکتمان از مدینه تا اینجا
چه غصه ایست مرا تا که اکبری دارم
ز دست غصه و غمهای این زمانه چه باک؟
کنار خویش علمدار لشگری دارم
چه کاروان پر از شور و عشق و امیدی
حرم پر است ز لبخند و مشکها پر آب
و تازه غصه ندارد، فرات نزدیک است
بخواب در بغل آرام ای عزیز رباب
خدا کند که فقط چشم زخممان نزنند
خدا کند که بلا سمت خیمهها نرسد
خدا کند که سرانجام داستان حسین
به تیر و نیزه و طوفان کربلا نرسد
خدا کند که نبینیم در کنار هم
رقیه، زجر، کتک، تازیانه، آبله را
رباب بی پسرش زنده ماندنش سخت است
خدا به خیر کند داستان حرمله را
خدا نظر کند أبن طفیل برگردد
که ضرب تیغ خودش را به بازویی نزند
خدا کند نشود باز، پای شمر اینجا
که ضربه با نوک چکمه به پهلویی نزند