- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۹۳۱
- شماره مطلب: ۶۵۱۶
-
چاپ
هوای حسینی
هوای قلب حسینی، دو چشم بارانی است
هوای میکده از نام دوست رحمانی است
گرفته شور محبت همه وجودم را
جدایی من و عشق حسین، ویرانی است
برای روزی خود رو به هیچ کس نزدم
همیشه روزی نوکر، قدیم الاحسانی است
اسیر موی حسینم چرا که عاقبت
جدایی از سر زلف حسین حیرانی است
شبیه کن فیکون دیدهام به سوی گدا
دو دست رحمت آقا رسیدنش آنی است
ملائک و شهدا هم به روضه میآیند
چرا که فاطمه در مجلس عزا، بانی است
کسی که پای علم مانْد و آخرش جان داد
به لطف فاطمه در روز حشر تنها نیست
خدا کند که دم مردنم میان عزا
فقط حسین بگویم، چه خوب پایانی است
جنازهام به سوی شهر کربلا ببرید
زمین هیچ کجا اینچنین معلا نیست
فدای طفل رضیعی که صید دشمن شد
به غنچه تیر زدن، این چه رسم مهمانی است؟
به قطره قطرۀ خونی که رفت سوی خدا
به تیر حرمله، این لاله نیز قربانی است
-
مور و سلیمان
وقتی گناه شهر مرا از تو دور کرد
باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد
صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم
از سوی کربلای تو یک بار عبور کرد
-
زینت دوش تو حسین و حسن
شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقار برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است
یا محمد، که هر دو زیبنده است
-
تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست
رنگ از چهره پریده است، خودت میدانی
عرق شرم چکیده است، خودت میدانی
پشت این خانه گدا آمده و با گریه
دست یاری طلبیده است، خودت میدانی
-
کرب و بلاییام کن
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعلۀ جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
هوای حسینی
هوای قلب حسینی، دو چشم بارانی است
هوای میکده از نام دوست رحمانی است
گرفته شور محبت همه وجودم را
جدایی من و عشق حسین، ویرانی است
برای روزی خود رو به هیچ کس نزدم
همیشه روزی نوکر، قدیم الاحسانی است
اسیر موی حسینم چرا که عاقبت
جدایی از سر زلف حسین حیرانی است
شبیه کن فیکون دیدهام به سوی گدا
دو دست رحمت آقا رسیدنش آنی است
ملائک و شهدا هم به روضه میآیند
چرا که فاطمه در مجلس عزا، بانی است
کسی که پای علم مانْد و آخرش جان داد
به لطف فاطمه در روز حشر تنها نیست
خدا کند که دم مردنم میان عزا
فقط حسین بگویم، چه خوب پایانی است
جنازهام به سوی شهر کربلا ببرید
زمین هیچ کجا اینچنین معلا نیست
فدای طفل رضیعی که صید دشمن شد
به غنچه تیر زدن، این چه رسم مهمانی است؟
به قطره قطرۀ خونی که رفت سوی خدا
به تیر حرمله، این لاله نیز قربانی است