- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۲۷۷۴
- شماره مطلب: ۶۵۱۳
-
چاپ
خدا مرا بکشد
نماز، پشت سر تو چه عالمی دارد
نظر به چشم تر تو چه عالمی دارد
ز خواب ناز گذر کردن و تماشای
نیایش سحر تو چه عالمی دارد
نشستهام به هوای نگاه مرحمتت
که بر دلم نظر تو چه عالمی دارد
چه میشود سفری من ملازمت باشم؟
به کربلا سفر تو چه عالمی دارد
میان روضۀ ارباب بی کفن، شور
دم پر از شرر تو چه عالمی دارد
بیا که زینب کبری تو را صدا میزد
سر بریدۀ آقا، تو را صدا میزد
تو و غریبی و زاری! خدا مرا بکشد
به آن غمی که تو داری خدا مرا بکشد
چرا به گوشۀ صحرا نموده ای منزل؟
مگر که خانه نداری؟ خدا مرا بکشد
برای معصیت بی شمار من آقا
همیشه اشک تو جاری، خدا مرا بکشد
میان روضه میآیی ولی من غافل
ز دیدن تو فراری، خدا مرا بکشد
شنیدهام که کسی با سر برادر گفت:
چرا به نیزه سواری؟ خدا مرا بکشد
کسی ندیده به بزم شراب و تشت طلا
سر بریدۀ قاری، خدا مرا بکشد
هنوز سوز صدایی غریب میآید
صدای قاری شیب الخضیب میآید
-
تشنۀ دیدار
دست ما نیست اگر دست به دامان توییم
فاطمه خواسته که بی سر و سامان توییم
تا ببینیم کمی از وجنات نبوی
تشنۀ دیدن رخسار درخشان توییم
-
هم صدای حسین در عرفات
ای دعای حسین در عرفات
هم صدای حسین در عرفات
لابه لای دعا تو را میخواند
آشنای حسین! در عرفات
-
روح مناجات
ای امیر عرفه! دست من و دامانت
جان به قربان تو و گردش آن چشمانت
ای امیر عرفه! ذکر لبت را قربان
حال پر سوز و غم نیمه شبت را قربان
-
ای غزل خوان چشم تو حافظ
دل سپردم به مهر مهرویی
گرچه آلودهای خرابم من
عرش اعلی اگر شود جایم
خاک راه ابوترابم من
خدا مرا بکشد
نماز، پشت سر تو چه عالمی دارد
نظر به چشم تر تو چه عالمی دارد
ز خواب ناز گذر کردن و تماشای
نیایش سحر تو چه عالمی دارد
نشستهام به هوای نگاه مرحمتت
که بر دلم نظر تو چه عالمی دارد
چه میشود سفری من ملازمت باشم؟
به کربلا سفر تو چه عالمی دارد
میان روضۀ ارباب بی کفن، شور
دم پر از شرر تو چه عالمی دارد
بیا که زینب کبری تو را صدا میزد
سر بریدۀ آقا، تو را صدا میزد
تو و غریبی و زاری! خدا مرا بکشد
به آن غمی که تو داری خدا مرا بکشد
چرا به گوشۀ صحرا نموده ای منزل؟
مگر که خانه نداری؟ خدا مرا بکشد
برای معصیت بی شمار من آقا
همیشه اشک تو جاری، خدا مرا بکشد
میان روضه میآیی ولی من غافل
ز دیدن تو فراری، خدا مرا بکشد
شنیدهام که کسی با سر برادر گفت:
چرا به نیزه سواری؟ خدا مرا بکشد
کسی ندیده به بزم شراب و تشت طلا
سر بریدۀ قاری، خدا مرا بکشد
هنوز سوز صدایی غریب میآید
صدای قاری شیب الخضیب میآید