- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۳۶۸
- شماره مطلب: ۶۵۰۲
-
چاپ
تیر تماشا
ای علی جان چه شده، قامت تو تا خورده
نازنینم چقدر بر بدنت پا خورده
روی جسمت چقدر تیر و سنان میبینم
اینهمه زخم گران بر دل بابا خورده
تا جوابم ندهی، دشمن من میخندد
به تو شمشیر، به من تیر تماشا خورده
چه دگرگون شده این چهرۀ پیغمبریات
چشم زخمی است که بر یوسف لیلا خورده
ارباً اربای همۀ لشگر خود را دیدم
چه بلایی است که بر این قد رعنا خورده
زرهت با بدن پاره گره خورده به هم
همه ارکان تنت نیز به یغما خورده
آه، آیا بدنی خردتر از این میشد؟
دندههایت چقدر ای پسرم جا خورده
عمهات آمده تا زنده بمانم اما
با فراق تو دگر، رفتنم امضا خورده
جگرم سوخت علی جان، دل من ریخت بهم
این جگرخواری داغت، جگرم را خورده
همچو مادر، پسرم سینه شکسته شدهای
باز انگار لگد پهلوی زهرا خورده
بردن نعش تو تا خیمه که تنها نشود
قوتم رفت ز زانو،کمرم تا خورده
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
تیر تماشا
ای علی جان چه شده، قامت تو تا خورده
نازنینم چقدر بر بدنت پا خورده
روی جسمت چقدر تیر و سنان میبینم
اینهمه زخم گران بر دل بابا خورده
تا جوابم ندهی، دشمن من میخندد
به تو شمشیر، به من تیر تماشا خورده
چه دگرگون شده این چهرۀ پیغمبریات
چشم زخمی است که بر یوسف لیلا خورده
ارباً اربای همۀ لشگر خود را دیدم
چه بلایی است که بر این قد رعنا خورده
زرهت با بدن پاره گره خورده به هم
همه ارکان تنت نیز به یغما خورده
آه، آیا بدنی خردتر از این میشد؟
دندههایت چقدر ای پسرم جا خورده
عمهات آمده تا زنده بمانم اما
با فراق تو دگر، رفتنم امضا خورده
جگرم سوخت علی جان، دل من ریخت بهم
این جگرخواری داغت، جگرم را خورده
همچو مادر، پسرم سینه شکسته شدهای
باز انگار لگد پهلوی زهرا خورده
بردن نعش تو تا خیمه که تنها نشود
قوتم رفت ز زانو،کمرم تا خورده