- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۳۱۹
- شماره مطلب: ۶۴۹۸
-
چاپ
ز داغش خون به دلها شد
یه داغی تو دلم دارم
فقط شوق حرم دارم
کار من حسرته، آه
بخون شعرم رو، غم دارم
یه غم تو سینه محبوسه
واسم رؤیاست و کابوسه
بازم دیشب دیدم تو خواب
زدم شیش گوشه رو بوسه
پایین پا نشستم باز
دلم رفته ز دستم باز
یاد شهزاده افتادم
یاد این روضه هستم باز
علی راهی میدونه
ببین لیلا چه مجنونه
حسین دست به محاسن برد
دلش غمدیده و خوونه
کی فکر میکرد که اینجورشه؟
علی از خیمهها دورشه
کنار پیکرش آقا
عبا بندازه، مجبورشه
تنش تا ارباً اربا شد
ز داغش خون به دلها شد
«علی الدّنیا عفا» سر داد
حسین خسته ز دنیا شد
عجیب این روضه جانکاه
حسین تنها کارش آه
روی زانوهاش افتاده
هنوز تا خیمهها راه
میگن زینب رسید اینجا
وگرنه جون میداد آقا
حسینو از تو میدون برد
شاید دورشه از این غوغا
-
من هرچه دیدم، غیر زیبایی ندیدم
بیرون دویدم من ز خیمه، گریه کردم
رأس تو را دیدم به نیزه، گریه کردم
من در پی هر کودک تنها دویدم
بعد از تو یک روز خوش از دنیا ندیدم
-
شمع خرابه
دیدم به خواب شمع خرابه شدی پدر
گفتم: چگونه بی تو شبم را سحر بُوَد؟
گفتی: قرار آخر من با تو امشب است؛
بابا برای وصل تو، چشمم به در بُوَد
-
اشاره
امشب دو دیدهام ز غمت پُر ستاره است
آن را که نیست چاره بهجز این، چه چاره است؟
در سامرا اگر چه نشد زائرت شوم
دل را به یاد مقتلت از جان کناره است
ز داغش خون به دلها شد
یه داغی تو دلم دارم
فقط شوق حرم دارم
کار من حسرته، آه
بخون شعرم رو، غم دارم
یه غم تو سینه محبوسه
واسم رؤیاست و کابوسه
بازم دیشب دیدم تو خواب
زدم شیش گوشه رو بوسه
پایین پا نشستم باز
دلم رفته ز دستم باز
یاد شهزاده افتادم
یاد این روضه هستم باز
علی راهی میدونه
ببین لیلا چه مجنونه
حسین دست به محاسن برد
دلش غمدیده و خوونه
کی فکر میکرد که اینجورشه؟
علی از خیمهها دورشه
کنار پیکرش آقا
عبا بندازه، مجبورشه
تنش تا ارباً اربا شد
ز داغش خون به دلها شد
«علی الدّنیا عفا» سر داد
حسین خسته ز دنیا شد
عجیب این روضه جانکاه
حسین تنها کارش آه
روی زانوهاش افتاده
هنوز تا خیمهها راه
میگن زینب رسید اینجا
وگرنه جون میداد آقا
حسینو از تو میدون برد
شاید دورشه از این غوغا