- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۶۳۵۰
- شماره مطلب: ۶۴۸۷
-
چاپ
لب خشکیدهات فرات حیات
ای که دادی به دست ما پرچم
با غمت کردهای مرا همدم
لطف خود را بیا و افزون کن
تا شوم با غم دلت محرم
چه کنم تا که این دل مستم
نشود از غمت جدا یکدم
ای غریب به خاک افتاده
وی اسیر غمت بنی آدم
لب خشکیدهات فرات حیات
تشنه کام لبت بود زمزم
نظری کن به سوی این وادی
ما همه گمشده، تویی هادی
به تو و خاک پای تو سوگند
به تو و کربلای تو سوگند
به دل مهربان تو جانا
به خلوص و صفای تو سوگند
به غریبی کودکان تو و
به غم ماجرای تو سوگند
به ندای غریب و جانسوزت
به طنین صدای تو سوگند
به تن پاره پاره و بر آن
سر از تن جدای تو سوگند
نبود حاجتی مرا دیگر
غیر اینکه دهم به راهت سر
-
تشنۀ دیدار
دست ما نیست اگر دست به دامان توییم
فاطمه خواسته که بی سر و سامان توییم
تا ببینیم کمی از وجنات نبوی
تشنۀ دیدن رخسار درخشان توییم
-
هم صدای حسین در عرفات
ای دعای حسین در عرفات
هم صدای حسین در عرفات
لابه لای دعا تو را میخواند
آشنای حسین! در عرفات
-
روح مناجات
ای امیر عرفه! دست من و دامانت
جان به قربان تو و گردش آن چشمانت
ای امیر عرفه! ذکر لبت را قربان
حال پر سوز و غم نیمه شبت را قربان
-
ای غزل خوان چشم تو حافظ
دل سپردم به مهر مهرویی
گرچه آلودهای خرابم من
عرش اعلی اگر شود جایم
خاک راه ابوترابم من
لب خشکیدهات فرات حیات
ای که دادی به دست ما پرچم
با غمت کردهای مرا همدم
لطف خود را بیا و افزون کن
تا شوم با غم دلت محرم
چه کنم تا که این دل مستم
نشود از غمت جدا یکدم
ای غریب به خاک افتاده
وی اسیر غمت بنی آدم
لب خشکیدهات فرات حیات
تشنه کام لبت بود زمزم
نظری کن به سوی این وادی
ما همه گمشده، تویی هادی
به تو و خاک پای تو سوگند
به تو و کربلای تو سوگند
به دل مهربان تو جانا
به خلوص و صفای تو سوگند
به غریبی کودکان تو و
به غم ماجرای تو سوگند
به ندای غریب و جانسوزت
به طنین صدای تو سوگند
به تن پاره پاره و بر آن
سر از تن جدای تو سوگند
نبود حاجتی مرا دیگر
غیر اینکه دهم به راهت سر