- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۸۵۹
- شماره مطلب: ۶۴۳۳
-
چاپ
زلف پریشان
بین گودال و حرم، عطر فروشم فردا
تن عریان تو را با چه بپوشم فردا؟
من ببینم که تو بی پیرهنی میمیرم
تکیۀ بر نیزۀ غربت بزنی، میمیرم
چقدر دلهره و غم سر پیری دارم!
پدرم گفت که یک روز اسیری دارم
پدرم گفت که یک روز بلا میبینم
سر نی، زلف پریشان تو را میبینم
-
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم
از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم
طوفان سختی باغمان را زیر و رو کرد
از لالههای پرپرم چیزی نگویم
-
استاد درس رزم علمدار کربلا
شاهنشه اریکۀ قدرت اباالحسن
اسطورۀ صلابت و غیرت اباالحسن
یا والی الولی، ید حق، بندۀ خلف
یا مظهر العجایب عالم، شه نجف
-
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرم است
در کوچهها، نسیم بهشت محرم است
این شهر بی مجالس روضه، جهنم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلی عشق مجسم است
-
شرمندهام نمردهام از رنج روضهها
آه دلم به آینه زنگار میزند
پیراهن وصال، تنش زار میزند
عمرم، جوانیام، همه خرج گناه شد
این گریهها زیان مرا جار میزند
زلف پریشان
بین گودال و حرم، عطر فروشم فردا
تن عریان تو را با چه بپوشم فردا؟
من ببینم که تو بی پیرهنی میمیرم
تکیۀ بر نیزۀ غربت بزنی، میمیرم
چقدر دلهره و غم سر پیری دارم!
پدرم گفت که یک روز اسیری دارم
پدرم گفت که یک روز بلا میبینم
سر نی، زلف پریشان تو را میبینم