- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
- بازدید: ۶۴۲
- شماره مطلب: ۶۳۸۲
-
چاپ
دل به یاد تو بهاره
دل من اگه نخونه، برا تو غزل ترونه
خودش اینو خوب میدونه، نباید دیگه بمونه
از خدا همیشه میخوام، که تو رو ازم نگیره
بکشه همیشه از دل، آتیش غمت زبونه
من یقین دارم که هر کس، برا تو روضه میگیره
دست مهر مادر تو، زده رو دلش نشونه
هرکسی میون روضه ت زمزمه داره دمش گرم
دعا خونه مادر تو برا هر کی نوحه خونه
هوا سرد سرده امّا، دل به یاد تو بهاره
تو رگای سینه زنهات، خون حنجرت روونه
هرکسی آتیش بگیره، میون روضۀ داغت
اونو آتیش جهنّم، نمیتونه بسوزونه
دل اهل آسمونا، همه روزه بی قرارت
شاهدم تنگ غروب و رنگ سرخ آسمونه
ملکوتیا میمیرن، برای لبای خشکت
گل زخم و ذکر یا رب زده از لبت جوونه
گرگا دورتو گرفتن مادر تو ناله میزد
یوسف تشنه لب من! توی چاه پُر خونه
تنتو طواف کردن، نیزه دارای سواره
بگم آخرش رو یا نه باقی روضه بمونه
زینب و با دست بسته، بعد تو اسیری بردن
دختر شیرخدا رو تا کجا برده زمونه!
با کبودی نگاهش، دخترت ازت میپرسید
چی شده لبت کبوده، جای چوبه خیزرونه؟
-
تشنۀ دیدار
دست ما نیست اگر دست به دامان توییم
فاطمه خواسته که بی سر و سامان توییم
تا ببینیم کمی از وجنات نبوی
تشنۀ دیدن رخسار درخشان توییم
-
هم صدای حسین در عرفات
ای دعای حسین در عرفات
هم صدای حسین در عرفات
لابه لای دعا تو را میخواند
آشنای حسین! در عرفات
-
روح مناجات
ای امیر عرفه! دست من و دامانت
جان به قربان تو و گردش آن چشمانت
ای امیر عرفه! ذکر لبت را قربان
حال پر سوز و غم نیمه شبت را قربان
-
ای غزل خوان چشم تو حافظ
دل سپردم به مهر مهرویی
گرچه آلودهای خرابم من
عرش اعلی اگر شود جایم
خاک راه ابوترابم من
دل به یاد تو بهاره
دل من اگه نخونه، برا تو غزل ترونه
خودش اینو خوب میدونه، نباید دیگه بمونه
از خدا همیشه میخوام، که تو رو ازم نگیره
بکشه همیشه از دل، آتیش غمت زبونه
من یقین دارم که هر کس، برا تو روضه میگیره
دست مهر مادر تو، زده رو دلش نشونه
هرکسی میون روضه ت زمزمه داره دمش گرم
دعا خونه مادر تو برا هر کی نوحه خونه
هوا سرد سرده امّا، دل به یاد تو بهاره
تو رگای سینه زنهات، خون حنجرت روونه
هرکسی آتیش بگیره، میون روضۀ داغت
اونو آتیش جهنّم، نمیتونه بسوزونه
دل اهل آسمونا، همه روزه بی قرارت
شاهدم تنگ غروب و رنگ سرخ آسمونه
ملکوتیا میمیرن، برای لبای خشکت
گل زخم و ذکر یا رب زده از لبت جوونه
گرگا دورتو گرفتن مادر تو ناله میزد
یوسف تشنه لب من! توی چاه پُر خونه
تنتو طواف کردن، نیزه دارای سواره
بگم آخرش رو یا نه باقی روضه بمونه
زینب و با دست بسته، بعد تو اسیری بردن
دختر شیرخدا رو تا کجا برده زمونه!
با کبودی نگاهش، دخترت ازت میپرسید
چی شده لبت کبوده، جای چوبه خیزرونه؟