مشخصات شعر

سلیمانی

اهریمنان نظر به سلیمانی‌ات زدند

حتی نظر به بی سر و سامانی‌ات زدند

 

سنگ تو را زدند به سینه؛ ولی چه سود

آن سنگ را دوباره به پیشانی‌ات زدند

 

قرآن رحل نیزه! بگو نهروانیان

یک سنگ نیز بر لب قرآنی‌ات زدند

 

حتی تن رسول خدا تیر می‌کشید

وقتی که تیر بر دل نورانی‌ات زدند

 

جمعی ز خانوادۀ ابلیس بوده‌اند

با این همه تشر به مسلمانی‌ات زدند

 

سردرگمم ز کار مورخ، مگر ز تو

حرفی نبود، حرف ز عطشانی‌ات زدند

 

افسوس ‌ای بریده گلو! از نفاق و جهل

مهرسکوت را به سخنرانی‌ات زدند

 

سلیمانی

اهریمنان نظر به سلیمانی‌ات زدند

حتی نظر به بی سر و سامانی‌ات زدند

 

سنگ تو را زدند به سینه؛ ولی چه سود

آن سنگ را دوباره به پیشانی‌ات زدند

 

قرآن رحل نیزه! بگو نهروانیان

یک سنگ نیز بر لب قرآنی‌ات زدند

 

حتی تن رسول خدا تیر می‌کشید

وقتی که تیر بر دل نورانی‌ات زدند

 

جمعی ز خانوادۀ ابلیس بوده‌اند

با این همه تشر به مسلمانی‌ات زدند

 

سردرگمم ز کار مورخ، مگر ز تو

حرفی نبود، حرف ز عطشانی‌ات زدند

 

افسوس ‌ای بریده گلو! از نفاق و جهل

مهرسکوت را به سخنرانی‌ات زدند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×