- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۴۸۸۴
- شماره مطلب: ۶۲۱۶
-
چاپ
بند دوازدهم از ترکیب بند محتشم کاشانی
ای چرخ، غافلی که چه بیداد کردهای
وز کین چهها در این ستم آباد کردهای
بر طعنت این بس است، که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کردهای
ای زادۀ زیاد نکرده است هیچگه
نمرود این عمل که تو شدّاد کردهای
کام یزید دادهای از کشتن حسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کردهای
بهر خسی که بار درخت شقاوت است
در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای
با دشمنان دین نتوان کرد آنچه تو
با مصطفی و حیدر و اولاد کردهای
حلقی که سوده لعل لب خود، نبی بر آن
آزردهاش به خنجر بیداد کردهای
ترسم تو را دمی که به محشر درآورند
از آتش تو، دود ز محشر برآورند
-
بند یازدهم از ترکیب بند محتشم کاشانی
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانۀ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که ازین حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
-
بند دهم از ترکیب بند محتشم کاشانی
کای مونس شکسته دلان حال ما ببین
ما را غریب و بی کس و بی آشنا ببین
اولاد خویش را که شفیعان محشرند
در ورطۀ عقوبت اهل جفا ببین
-
بند نهم از ترکیب بند محتشم کاشانی
این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از میان رسانده به گردون حسین توست
بند دوازدهم از ترکیب بند محتشم کاشانی
ای چرخ، غافلی که چه بیداد کردهای
وز کین چهها در این ستم آباد کردهای
بر طعنت این بس است، که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کردهای
ای زادۀ زیاد نکرده است هیچگه
نمرود این عمل که تو شدّاد کردهای
کام یزید دادهای از کشتن حسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کردهای
بهر خسی که بار درخت شقاوت است
در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای
با دشمنان دین نتوان کرد آنچه تو
با مصطفی و حیدر و اولاد کردهای
حلقی که سوده لعل لب خود، نبی بر آن
آزردهاش به خنجر بیداد کردهای
ترسم تو را دمی که به محشر درآورند
از آتش تو، دود ز محشر برآورند