- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۶۴۰۸
- شماره مطلب: ۶۲۰۸
-
چاپ
بند چهارم از ترکیب بند محتشم کاشانی
بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسلۀ انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید
ز آن ضربتی که بر سر شیرِ خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنّسا زدند
بس آتشی ز اخگر الماس ریزهها
افروختند و در حسن مجتبی زدند
وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند
وز تیشۀ ستیز در آن دشت کوفیان
بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند
پس ضربتی کز آن جگر مصطفی درید
بر حلق تشنۀ خلفِ مرتضی زدند
اهل حرم، دریده گریبان، گشوده مو
فریاد بر در حرم کبریا زدند
روح الامین نهاده به زانو سرِ حجاب
تاریک شد ز دیدن آن چشمِ آفتاب
-
بند دوازدهم از ترکیب بند محتشم کاشانی
ای چرخ، غافلی که چه بیداد کردهای
وز کین چهها در این ستم آبادکردهای
بر طعنت این بس است، که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کردهای
-
بند یازدهم از ترکیب بند محتشم کاشانی
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانۀ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که ازین حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
-
بند دهم از ترکیب بند محتشم کاشانی
کای مونس شکسته دلان حال ما ببین
ما را غریب و بی کس و بی آشنا ببین
اولاد خویش را که شفیعان محشرند
در ورطۀ عقوبت اهل جفا ببین
-
بند نهم از ترکیب بند محتشم کاشانی
این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از میان رسانده به گردون حسین توست
بند چهارم از ترکیب بند محتشم کاشانی
بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسلۀ انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید
ز آن ضربتی که بر سر شیرِ خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنّسا زدند
بس آتشی ز اخگر الماس ریزهها
افروختند و در حسن مجتبی زدند
وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند
وز تیشۀ ستیز در آن دشت کوفیان
بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند
پس ضربتی کز آن جگر مصطفی درید
بر حلق تشنۀ خلفِ مرتضی زدند
اهل حرم، دریده گریبان، گشوده مو
فریاد بر در حرم کبریا زدند
روح الامین نهاده به زانو سرِ حجاب
تاریک شد ز دیدن آن چشمِ آفتاب
چقدر زیبا ست ترکیب بند محتشم روحش شاد
اهل حرم دریده گریبان درست است نه دیده گریان
سپاس از دقت نظرتون
شاهکار محتشم کولاک کرده