- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۲
- بازدید: ۲۱۳۰
- شماره مطلب: ۶۱۶۱
-
چاپ
آهسته رو زمان ز خواهر جدا شدن
دیگر رسیده قصه به آخر... جدا شدن...
سخت است خواهری ز برادر جدا شدن
با دلهره کنون که بغل میکنی مرا
یعنی فراق، با دل مضطر جدا شدن
پنجاه سال صبح و شبم با تو سر شده
آهسته رو زمان ز خواهر جدا شدن
تو از مدینه یاد ز یحیی کنی چرا؟
یعنی رسیده است دم سر جدا شدن؟
بگذار تا گلوی تو را بوسهای زنم
حیف است حنجر تو به خنجر جدا شدن
تو میروی و غصۀ من میشود شروع
از دختران فاطمه معجر جدا شدن...
پیش نگاه غمزدۀ کودکان تو
یکسر سر شهید ز پیکر جدا شدن...
از ما زنان بپرس زمانی که تنگ شد
درد آور است النگو و زیور جدا شدن...
-
از کودکی برای غمش گریه کردهام
زینت گرفته هر سخنم با دم حسین
چون عطردان شده دهنم با دم حسین
از کودکی برای غمش گریه کردهام
تا روز مرگ سینه زنم با دم حسین
-
دل تو رفت به گودال کشتهای مظلوم
تو سرو بودی و حالا خمیدهای تنها
به دوش، بار مصیبت کشیدهای تنها
اگر که پیر شدی، علتش ز کودکی است
چهها گذشت به کوچه! چه دیدهای تنها؟
-
زینب ثانی
بانو! زبانزد است حیایی که داشتی
تاریخ ثبت کرده وفایی که داشتی
در آسمان حیدر و زهرا پریدهای
مهد کمال بود هوایی که داشتی
آهسته رو زمان ز خواهر جدا شدن
دیگر رسیده قصه به آخر... جدا شدن...
سخت است خواهری ز برادر جدا شدن
با دلهره کنون که بغل میکنی مرا
یعنی فراق، با دل مضطر جدا شدن
پنجاه سال صبح و شبم با تو سر شده
آهسته رو زمان ز خواهر جدا شدن
تو از مدینه یاد ز یحیی کنی چرا؟
یعنی رسیده است دم سر جدا شدن؟
بگذار تا گلوی تو را بوسهای زنم
حیف است حنجر تو به خنجر جدا شدن
تو میروی و غصۀ من میشود شروع
از دختران فاطمه معجر جدا شدن...
پیش نگاه غمزدۀ کودکان تو
یکسر سر شهید ز پیکر جدا شدن...
از ما زنان بپرس زمانی که تنگ شد
درد آور است النگو و زیور جدا شدن...