- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
- بازدید: ۲۹۸۹
- شماره مطلب: ۶۱۰۷
-
چاپ
ای دو چشمت بر حسینت اشکبار
مصطفی ممدوح، مداحش خداست
لیک مداح خدیجه مصطفاست
آنکه دامادش علی مرتضاست
دختر او حضرت خیرالنساست
نسل او نسل حسین و مجتباست
مادر خوب همه آل عباست
مادری پر منقبت پر افتخار
آنکه عزت پیش پایش ریخته
مال و مکنت در سرایش ریخته
عشق را در دل خدایش ریخته
حب احمد را سزایش ریخته
گنج عصمت را به جایش ریخته
کل هستی را به پایش ریخته
هست این بانو کنیز کردگار
نام ام المؤمنین زیبندهاش
هر کسی شیعه است باشد بندهاش
میسزد عالم شود رزمندهاش
هست زهرا جلوۀ تابندهاش
کرده خُلقش تا ابد پایندهاش
قدِّ عالم خیر در پروندهاش
درس عزت داد و درس اقتدار
مادر اسلام، ام الهانیه است
فخر مریم، ساره،هاجر، آسیه است
دختری دارد که نامش راضیه است
صابره، صدیقه، زهرا، مرضیه است
فاطمه، محبوبه، حورا، انسیه است
مادر حوریه هم خود حوریه است
هیچکس چون او ندارد اعتبار
با تمام اعتبارش ای دریغ
از زنان روزگارش ای دریغ
وز دهان روزه دارش ای دریغ
با همه صبر و قرارش ای دریغ
در زمان احتضارش ای دریغ
سالها حصر و حصارش ای دریغ
روز آخر شد به کامش روزگار
جبرئیل آمد، پیامش آنی است
این سلام حضرت سبحانی است
میزبانا لحظۀ مهمانی است
از بهشتت این کفن ارزانی است
رحلتت آغاز روضه خوانی است
روضههایت کربلا را بانی است
ای دو چشمت بر حسینت اشکبار
تو کفن داری، حسینت بی کفن
خار و خاشاک بیابانش وطن
بی سر و بی لشگر و عریان بدن
طعمۀ صیاد و پاره پاره تن
عترتش بسته به زنجیر و رسن
خیزران بر لعل و دندان و دهن
کربلا و کوفه و شام و شکار
میشود افشای این اسرار، وای
زینب و سنگ و سر بازار، وای
عصمت و بی شرمی اغیار وای
چشمهای خیرۀ خمار، وای
تیرهای بدتر از مسمار، وای
یاد زهرا و در و دیوار، وای
مرهم اینهاست تیغ ذوالفقار
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
ای دو چشمت بر حسینت اشکبار
مصطفی ممدوح، مداحش خداست
لیک مداح خدیجه مصطفاست
آنکه دامادش علی مرتضاست
دختر او حضرت خیرالنساست
نسل او نسل حسین و مجتباست
مادر خوب همه آل عباست
مادری پر منقبت پر افتخار
آنکه عزت پیش پایش ریخته
مال و مکنت در سرایش ریخته
عشق را در دل خدایش ریخته
حب احمد را سزایش ریخته
گنج عصمت را به جایش ریخته
کل هستی را به پایش ریخته
هست این بانو کنیز کردگار
نام ام المؤمنین زیبندهاش
هر کسی شیعه است باشد بندهاش
میسزد عالم شود رزمندهاش
هست زهرا جلوۀ تابندهاش
کرده خُلقش تا ابد پایندهاش
قدِّ عالم خیر در پروندهاش
درس عزت داد و درس اقتدار
مادر اسلام، ام الهانیه است
فخر مریم، ساره،هاجر، آسیه است
دختری دارد که نامش راضیه است
صابره، صدیقه، زهرا، مرضیه است
فاطمه، محبوبه، حورا، انسیه است
مادر حوریه هم خود حوریه است
هیچکس چون او ندارد اعتبار
با تمام اعتبارش ای دریغ
از زنان روزگارش ای دریغ
وز دهان روزه دارش ای دریغ
با همه صبر و قرارش ای دریغ
در زمان احتضارش ای دریغ
سالها حصر و حصارش ای دریغ
روز آخر شد به کامش روزگار
جبرئیل آمد، پیامش آنی است
این سلام حضرت سبحانی است
میزبانا لحظۀ مهمانی است
از بهشتت این کفن ارزانی است
رحلتت آغاز روضه خوانی است
روضههایت کربلا را بانی است
ای دو چشمت بر حسینت اشکبار
تو کفن داری، حسینت بی کفن
خار و خاشاک بیابانش وطن
بی سر و بی لشگر و عریان بدن
طعمۀ صیاد و پاره پاره تن
عترتش بسته به زنجیر و رسن
خیزران بر لعل و دندان و دهن
کربلا و کوفه و شام و شکار
میشود افشای این اسرار، وای
زینب و سنگ و سر بازار، وای
عصمت و بی شرمی اغیار وای
چشمهای خیرۀ خمار، وای
تیرهای بدتر از مسمار، وای
یاد زهرا و در و دیوار، وای
مرهم اینهاست تیغ ذوالفقار