مشخصات شعر

قافلۀ داغدیده

آید به سوی دشت غم انگیز کربلا  

از راه دور قافلۀ داغدیده‌ای


آیند کودکان و، زنانی بزرگوار  

با رنج بیکرانه و رنگ پریده‌ای


آغوش مهر خود بگشا،‌ ای حریم عشق  

از ره رسیده، بانوی محنت کشیده‌ای


آمد ز راه، دختر آزادۀ علی  

به جان خسته و دل در خون طپیده‌ای


زینب چو دید خاک برادر، ز تاب رفت  

افتاد روی خاک، چو اشکی ز دیده‌ای


بی تاب شد سکینه و، پر زد ز اشتیاق  

چون جان دیر ماندۀ بر لب رسیده‌ای


این یک، گرفت قبر شهیدی چو جان به بر  

آن ناله زد، چو مرغ به خون آرمیده‌ای


این یک، به یاد تشنه لبی، ریخت سیل اشک  

آن یک به سر زد از غم دست بریده‌ای


از داغ طفل کوچک خود، سوخت مادری  

داغ گلی عزیز و گلوی دریده‌ای


آتش گرفت گلبن پژمرده‌ای جوان  

با یاد ناشکفتۀ گل نو دمیده‌ای


هر چشم خون گریست در آن دشت، چون شفق
تنها نریخت سیل سرشکی ز دیده‌ای

 

 

قافلۀ داغدیده

آید به سوی دشت غم انگیز کربلا  

از راه دور قافلۀ داغدیده‌ای


آیند کودکان و، زنانی بزرگوار  

با رنج بیکرانه و رنگ پریده‌ای


آغوش مهر خود بگشا،‌ ای حریم عشق  

از ره رسیده، بانوی محنت کشیده‌ای


آمد ز راه، دختر آزادۀ علی  

به جان خسته و دل در خون طپیده‌ای


زینب چو دید خاک برادر، ز تاب رفت  

افتاد روی خاک، چو اشکی ز دیده‌ای


بی تاب شد سکینه و، پر زد ز اشتیاق  

چون جان دیر ماندۀ بر لب رسیده‌ای


این یک، گرفت قبر شهیدی چو جان به بر  

آن ناله زد، چو مرغ به خون آرمیده‌ای


این یک، به یاد تشنه لبی، ریخت سیل اشک  

آن یک به سر زد از غم دست بریده‌ای


از داغ طفل کوچک خود، سوخت مادری  

داغ گلی عزیز و گلوی دریده‌ای


آتش گرفت گلبن پژمرده‌ای جوان  

با یاد ناشکفتۀ گل نو دمیده‌ای


هر چشم خون گریست در آن دشت، چون شفق
تنها نریخت سیل سرشکی ز دیده‌ای

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×