مشخصات شعر

سکینه بنت الحسین

 

مپرس حال دل داغدار و چشم ترم را  

شکسته صاعقۀ تازیانه، بال و پرم را


اگر فرات به دجله بریزد و بخروشد  

نمی‌نشاند، یک ذره آتش جگرم را


غروب بود که با کاروان، به شام رسیدم  

در آفتاب رصد کن، حکایت سفرم را


هزار مرتبه، زیر سم زمانه شکستم  

هزار مرتبه، یاد پدر برید پرم را


کدام اقیانوس، از دهان رود شنیده  

تغزل کلمات برادر و پدرم را؟


چگونه سرو بمانم؟ که خط خاطره و خون
شکسته است دلم را، شکسته بال و پرم را

 

سکینه بنت الحسین

 

مپرس حال دل داغدار و چشم ترم را  

شکسته صاعقۀ تازیانه، بال و پرم را


اگر فرات به دجله بریزد و بخروشد  

نمی‌نشاند، یک ذره آتش جگرم را


غروب بود که با کاروان، به شام رسیدم  

در آفتاب رصد کن، حکایت سفرم را


هزار مرتبه، زیر سم زمانه شکستم  

هزار مرتبه، یاد پدر برید پرم را


کدام اقیانوس، از دهان رود شنیده  

تغزل کلمات برادر و پدرم را؟


چگونه سرو بمانم؟ که خط خاطره و خون
شکسته است دلم را، شکسته بال و پرم را

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×