مشخصات شعر

یوسف کربلای من

 

ای دل داغدار من، صحنۀ کربلای تو  

هر نفسم شرارۀ، آتش خیمه‌های تو


یوسف کربلای من، شهید نینوا من  

از چه برهنه‌ای، چه شد، پیرهن و ردای تو؟


میوۀ قلب مادرم، چنین نبود باورم  

که بین دشمنان تو، گریه کنم برای تو


ماه به خون خضاب من، همیشه آفتاب من  

از چه به خاک خفته‌ای چشم من است جای تو


نیزه شکسته‌ها همه، دور تو گرم زمزمه  

مانده هنوز در گلو، ذکر خدا خدای تو


بهر زیارت تنت،‌ آمده‌ام به قتلگه  

کوفه روم به دین سر ز تن جدای تو


زائر پیکر توام، همسفر سر توام  

همره نیزه‌دارها می‌دوم از قفای تو


گاه کنار پیکرت، بوسه زنم به حنجرت  

گه به زیارت سرت، سر شکنم به پای تو


در یم خون به من دعا، از گلوی بریده کن  

که بوده در نماز شب، بر لب من دعای تو


شعلۀ آتش غمت گشته نصیب میثمت
مانده به بند بند او، نالۀ نینوای تو

 

یوسف کربلای من

 

ای دل داغدار من، صحنۀ کربلای تو  

هر نفسم شرارۀ، آتش خیمه‌های تو


یوسف کربلای من، شهید نینوا من  

از چه برهنه‌ای، چه شد، پیرهن و ردای تو؟


میوۀ قلب مادرم، چنین نبود باورم  

که بین دشمنان تو، گریه کنم برای تو


ماه به خون خضاب من، همیشه آفتاب من  

از چه به خاک خفته‌ای چشم من است جای تو


نیزه شکسته‌ها همه، دور تو گرم زمزمه  

مانده هنوز در گلو، ذکر خدا خدای تو


بهر زیارت تنت،‌ آمده‌ام به قتلگه  

کوفه روم به دین سر ز تن جدای تو


زائر پیکر توام، همسفر سر توام  

همره نیزه‌دارها می‌دوم از قفای تو


گاه کنار پیکرت، بوسه زنم به حنجرت  

گه به زیارت سرت، سر شکنم به پای تو


در یم خون به من دعا، از گلوی بریده کن  

که بوده در نماز شب، بر لب من دعای تو


شعلۀ آتش غمت گشته نصیب میثمت
مانده به بند بند او، نالۀ نینوای تو

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×