- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۲۳۲۹
- شماره مطلب: ۵۹۴۹
-
چاپ
علمدار سپاه عشق
کیستی ای مرد خدایی تبار؟
ای نفست آیۀ پروردگار
کیستی ای کوهترین مردها؟
گم شده در جوهرهات دردها
چشم فلک منتظر گام تو
جن و ملک ریزه خور نام تو
کیستی ای مرد که چون شیرها
میچکد از پیرهنت تیرها؟
سرو کجا و قد والای تو؟
ماه فرود آمده در پای تو
رد قدمهات، گل رازقی
هرم لبان تو خط عاشقی
عشق فقط شاخهای از تاک تو
عقل فرو مانده در ادراک تو
عقل در اندیشۀ احوال تو
عشق دویده است به دنبال تو
میکشم از سینۀ دلخسته آه
منتظرم بلکه بتابی چو ماه
ماه بنی هاشم اگر نیستی
خود بگو ای ماهترین کیستی؟
ای همۀ عشق بگو کیستی؟
حضرت عباس مگر نیستی؟
سورۀ اخلاص، سلام علیک
حضرت عباس، سلام علیک
کیستی ای ساقی جام الست
جام هم از نام تو گردیده مست
آب که شرمنده لبهای توست
تشنهتر از قامت رعنای توست
ساقی این لشکر عاشق تویی
با خطر و عشق موافق تویی
ظهر شد و خیمه عطشناک شد
ولوله در آن سوی افلاک شد
نوبت جانبازی عباس شد
وقت سرافرازی عباس شد
جرعهای از مشک تو آب حیات
قطرهای از اشک تو یعنی فرات
عاشق و سر مست، که دید این چنین
ساقی بی دست، که دید این چنین
شعلۀ اشک است اگر بشنویم
گریۀ مشک است اگر بشنویم
مشک، عزادار لب تشنهات
علقمه خونبار لب تشنهات
ذرهای از عشق خود اینجا بپاش
قطره نوری به دل ما بپاش
ما همه لب تشنه جام توایم
تشنه یک جرعه کلام توایم
باز کن این پنجرۀ بسته را
مست کن این تشنه لب خسته را
تشنه لبم تشنه! بیا باز هم
تشنگی آموز مرا، باز هم
باز علم گیر و به میدان بیا
سوی حرم مشک به دندان بیا
باز علم گیر و علمدار باش
در سپه عشق سپهدار باش
مثل تو سردار ندارد حسین
چون تو علمدار ندارد حسین
عالم و آدم به فدای تو باد
عشق، دمادم به فدای تو باد
ای به فدای تو و همدردیات
گشته جهان محو جوانمردیات
بیرق نام تو تکان میخورد
تا عطش و عشق مرا میبرد
-
تکیه
کنار سینه زنها قرص ماه است
بساط چای و نذری روبراه است
ولیکن یادمان باشد همیشه
درون تکیهها غیبت گناه است
-
بساط چای و تکیه
پلاک و داربست و شال و پرچم
بساط چای و تکیه، اندکی غم
چنان سرگرم بودم با رفیقان
نفهمیدم تو را ماه محرم -
قصیدۀ آتش
هنوز میچکد از چشم آسمان آتش
زمین و هر چه در آن میکشد فغان آتش
صدای طبل عزا بین کوچه میپیچد
دوباره سنج و دهل بسته بر دهان آتش
علمدار سپاه عشق
کیستی ای مرد خدایی تبار؟
ای نفست آیۀ پروردگار
کیستی ای کوهترین مردها؟
گم شده در جوهرهات دردها
چشم فلک منتظر گام تو
جن و ملک ریزه خور نام تو
کیستی ای مرد که چون شیرها
میچکد از پیرهنت تیرها؟
سرو کجا و قد والای تو؟
ماه فرود آمده در پای تو
رد قدمهات، گل رازقی
هرم لبان تو خط عاشقی
عشق فقط شاخهای از تاک تو
عقل فرو مانده در ادراک تو
عقل در اندیشۀ احوال تو
عشق دویده است به دنبال تو
میکشم از سینۀ دلخسته آه
منتظرم بلکه بتابی چو ماه
ماه بنی هاشم اگر نیستی
خود بگو ای ماهترین کیستی؟
ای همۀ عشق بگو کیستی؟
حضرت عباس مگر نیستی؟
سورۀ اخلاص، سلام علیک
حضرت عباس، سلام علیک
کیستی ای ساقی جام الست
جام هم از نام تو گردیده مست
آب که شرمنده لبهای توست
تشنهتر از قامت رعنای توست
ساقی این لشکر عاشق تویی
با خطر و عشق موافق تویی
ظهر شد و خیمه عطشناک شد
ولوله در آن سوی افلاک شد
نوبت جانبازی عباس شد
وقت سرافرازی عباس شد
جرعهای از مشک تو آب حیات
قطرهای از اشک تو یعنی فرات
عاشق و سر مست، که دید این چنین
ساقی بی دست، که دید این چنین
شعلۀ اشک است اگر بشنویم
گریۀ مشک است اگر بشنویم
مشک، عزادار لب تشنهات
علقمه خونبار لب تشنهات
ذرهای از عشق خود اینجا بپاش
قطره نوری به دل ما بپاش
ما همه لب تشنه جام توایم
تشنه یک جرعه کلام توایم
باز کن این پنجرۀ بسته را
مست کن این تشنه لب خسته را
تشنه لبم تشنه! بیا باز هم
تشنگی آموز مرا، باز هم
باز علم گیر و به میدان بیا
سوی حرم مشک به دندان بیا
باز علم گیر و علمدار باش
در سپه عشق سپهدار باش
مثل تو سردار ندارد حسین
چون تو علمدار ندارد حسین
عالم و آدم به فدای تو باد
عشق، دمادم به فدای تو باد
ای به فدای تو و همدردیات
گشته جهان محو جوانمردیات
بیرق نام تو تکان میخورد
تا عطش و عشق مرا میبرد