- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۱۱۰۰
- شماره مطلب: ۵۹۳۷
-
چاپ
غنچۀ نشکفته
دست مولا، غنچهای نشکفته بار آورده بود
در خزان، سوغاتی از نسل بهار آورده بود
غنچهای لب تشنهای را در جستجوی قطرهای
بر دست طلب، تا جور کنار آورده بود
نو گل پرورده در باغ ولایت را ولی
هدیه بر گلدان قرب کردگار آورده بود
گل نمانده بود واینک باغبان باغ عشق
غنچهای را بشکن، در وقت بار آورده بود
سرود و شمشاد و صنوبرها، فدائی کرده بود
آخرین گلبوته را هم، بهر یار آورده بود
تیر دشمن، غنچهای لب تشنه را سیراب کرد
دست مولا، غنچهای نشکفته بار آورده بود
غنچۀ نشکفته
دست مولا، غنچهای نشکفته بار آورده بود
در خزان، سوغاتی از نسل بهار آورده بود
غنچهای لب تشنهای را در جستجوی قطرهای
بر دست طلب، تا جور کنار آورده بود
نو گل پرورده در باغ ولایت را ولی
هدیه بر گلدان قرب کردگار آورده بود
گل نمانده بود واینک باغبان باغ عشق
غنچهای را بشکن، در وقت بار آورده بود
سرود و شمشاد و صنوبرها، فدائی کرده بود
آخرین گلبوته را هم، بهر یار آورده بود
تیر دشمن، غنچهای لب تشنه را سیراب کرد
دست مولا، غنچهای نشکفته بار آورده بود