- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۴۸۷۵
- شماره مطلب: ۵۹۲۴
-
چاپ
حر بن شهید ریاحی
ای حضرت عشق! یاریام کن
زردم ز خزان ، بهاریام کن
جز شور سفر به سر ندارم
ره توشه به جز خطر ندارم
با لطف تو اهل راز گشتم
عذرم بپذیر! بازگشتم
ای حضرت عشق! دست گیرم
من حر توام، مخواه اسیرم
بگذار که در رکاب باشم
هیهای تو را جواب باشم
ای وای اگر که حر نباشم
خالی ز خود، ز تو پر نباشم
در وادی عشق بی نهایت
بگذرا که جان کنم فدایت
از محبس تن بکش برونم
اذن فوران بده به خونم
ای حضرت عشق! یاریام کن
زردم ز خزان، بهاریام کن
-
خیمهگاه زخمی آب
از خیمهگاه زخمی آب
دود حریق العطش تا عرش میرفت
_ امداد را _ پیچیده در شولای طوفان
مردی
به نام آبی دریا
به شط زد .... -
گلگون کفنان
هشدار که یار ناامیدی نشوی
زنهار که غرقه در پلیدی نشوی
رفتند حسینیان و گلگون کفنان
هشدار در ین عرصه یزیدی نشوی
-
شرنگ عاشقی
یاری که پر از خون جگر شد جامش
این بود به روز واپسین پیغامش
آن کس که ره حسین را میپوید
شهد است شرنگ عاشقی در کامش
-
پای در راه
بنگر که چگونه من رها کرد و گذشت
از خویش بریده، عزم ما کرد و گذشت
«هل من» چو شنید پای در راه نهاد
بر خون حسین اقتدا کرد و گذشت
حر بن شهید ریاحی
ای حضرت عشق! یاریام کن
زردم ز خزان ، بهاریام کن
جز شور سفر به سر ندارم
ره توشه به جز خطر ندارم
با لطف تو اهل راز گشتم
عذرم بپذیر! بازگشتم
ای حضرت عشق! دست گیرم
من حر توام، مخواه اسیرم
بگذار که در رکاب باشم
هیهای تو را جواب باشم
ای وای اگر که حر نباشم
خالی ز خود، ز تو پر نباشم
در وادی عشق بی نهایت
بگذرا که جان کنم فدایت
از محبس تن بکش برونم
اذن فوران بده به خونم
ای حضرت عشق! یاریام کن
زردم ز خزان، بهاریام کن