- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۱
- بازدید: ۸۷۵۴
- شماره مطلب: ۵۸۴۸
-
چاپ
خون جای آب
گشته در امواج ظلمت، آشکار
ذوالجناحی بیلگام و بیسوار
ذوالجناحی، شیهههایش دردناک
کاکلش، خونین و قلبش، چاکچاک
شیههاش از قتلگه تا خیمهگاه
الظّلیمه! الظّلیمه! آه! آه!
ذوالجناحا! از چه خود را باختی؟
جان زینب را کجا انداختی؟
کاکلِ از خون خضاب آوردهای
در حرم، خون، جای آب آوردهای
دیدهات گریان و دل مجنون کیست؟
ای براق بیرسول! این خون کیست؟
ذوالجناح! آن دم که با صد سوز و آه
رهسپر گشتی به سوی قتلگاه
کودکی با گریه در راهت نشست
خم شد و بگْرفت پایت را به دست
تاب از بهر دل بیتاب خواست
از پدر، هنگام رفتن آب خواست
آن صغیر تشنهکام بیگناه
آبآبش گشته بر لب، آهآه
رو به خیمه با رخ گلگون مبر
آب میخواهد، برایش خون مبر
یا محمّد! نور عینت را ببین
ذوالجناح بیحسینت را ببین
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
خون جای آب
گشته در امواج ظلمت، آشکار
ذوالجناحی بیلگام و بیسوار
ذوالجناحی، شیهههایش دردناک
کاکلش، خونین و قلبش، چاکچاک
شیههاش از قتلگه تا خیمهگاه
الظّلیمه! الظّلیمه! آه! آه!
ذوالجناحا! از چه خود را باختی؟
جان زینب را کجا انداختی؟
کاکلِ از خون خضاب آوردهای
در حرم، خون، جای آب آوردهای
دیدهات گریان و دل مجنون کیست؟
ای براق بیرسول! این خون کیست؟
ذوالجناح! آن دم که با صد سوز و آه
رهسپر گشتی به سوی قتلگاه
کودکی با گریه در راهت نشست
خم شد و بگْرفت پایت را به دست
تاب از بهر دل بیتاب خواست
از پدر، هنگام رفتن آب خواست
آن صغیر تشنهکام بیگناه
آبآبش گشته بر لب، آهآه
رو به خیمه با رخ گلگون مبر
آب میخواهد، برایش خون مبر
یا محمّد! نور عینت را ببین
ذوالجناح بیحسینت را ببین