- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۲
- بازدید: ۲۱۹۴
- شماره مطلب: ۵۷۹۵
-
چاپ
مقصد و مقصود
در شب عاشور، میر نشأتین
سرور و سالار مظلومان، حسین
بعد از آنکه خوانْد با یاران، نماز
با تضرّع، آن شه مسکیننواز
از برای خطبهای، لب باز کرد
خطبه را با حمد حق، آغاز کرد
بعد از آن فرمود با یاران خود
که به او بودند، همچون جان خود:
از شما بهتر ندیدم در جهان
باوفاتر، ای گروه همرهان!
ز اهل بیت من در ابناء بشر
اهل بیتی نیست، نیکوکارتر
وصلتان با من، ز جان و دل بُوَد
فصلتان، هر چند ز آب و گِل بُوَد
اینک، ای یاران! بگویم با شما
مانده یک روز دگر از عمر ما
مقصد و مقصود دشمن، این منم
که بَرَد تاج از سر و سر از تنم
تا هوا تاریک و ظلمت، باقی است
از من، ای روشندلان! شویید دست
دست بردارید از من تا شب است
تا که نورافشان، چراغ کوکب است
بیعتم را از شما برداشتم
بر شما این امر وابگْذاشتم
از سخن چون شد لب لعلش، خموش
سینۀ دریادلان آمد به جوش
عشق، بسته گردن دلها به طوق
اللَّه! اللَّه! این چه ذوق است و چه شوق؟
مقصد و مقصود
در شب عاشور، میر نشأتین
سرور و سالار مظلومان، حسین
بعد از آنکه خوانْد با یاران، نماز
با تضرّع، آن شه مسکیننواز
از برای خطبهای، لب باز کرد
خطبه را با حمد حق، آغاز کرد
بعد از آن فرمود با یاران خود
که به او بودند، همچون جان خود:
از شما بهتر ندیدم در جهان
باوفاتر، ای گروه همرهان!
ز اهل بیت من در ابناء بشر
اهل بیتی نیست، نیکوکارتر
وصلتان با من، ز جان و دل بُوَد
فصلتان، هر چند ز آب و گِل بُوَد
اینک، ای یاران! بگویم با شما
مانده یک روز دگر از عمر ما
مقصد و مقصود دشمن، این منم
که بَرَد تاج از سر و سر از تنم
تا هوا تاریک و ظلمت، باقی است
از من، ای روشندلان! شویید دست
دست بردارید از من تا شب است
تا که نورافشان، چراغ کوکب است
بیعتم را از شما برداشتم
بر شما این امر وابگْذاشتم
از سخن چون شد لب لعلش، خموش
سینۀ دریادلان آمد به جوش
عشق، بسته گردن دلها به طوق
اللَّه! اللَّه! این چه ذوق است و چه شوق؟