مشخصات شعر

سوزن مژگان

 

دارم هوس که با تو دمی گفت‌وگو کنم

تا سرگذشتِ خود، همه را مو‌به‌مو کنم

 

نگْذاشتند تا که کنم دفن، پیکرت

وز آب دیده، جسم تو را شست‌و‌شو کنم

 

می‌خواستم اگر که میسّر شدی مرا

زخم تنت به سوزن مژگان، رفو کنم

 

این محنتم بس است که مهلت نداد خصم

آبی به وقت مرگ، تو را در گلو کنم

 

بگْذاشتم تو را و برفتم ز کربلا

جز کربلا، تو را به کجا جست‌وجو کنم؟

 

خواهم به تربت تو، برادر! «علی ‌الدّوام»

بنْشینم و همیشه ز خاک تو بو کنم

 

گر نیست رخصتم که بمانم به کربلا

من جانب مدینه، چسان بی‌تو رو کنم؟

 

عبّاس و قاسم و علی ‌اکبر به زیر خاک

من زندگی چگونه دگر آرزو کنم؟

 

چون یاد چوب و آن لب خشک از عطش کنم

خون، جای اشک از مژه جاری به رو کنم

 

سوزن مژگان

 

دارم هوس که با تو دمی گفت‌وگو کنم

تا سرگذشتِ خود، همه را مو‌به‌مو کنم

 

نگْذاشتند تا که کنم دفن، پیکرت

وز آب دیده، جسم تو را شست‌و‌شو کنم

 

می‌خواستم اگر که میسّر شدی مرا

زخم تنت به سوزن مژگان، رفو کنم

 

این محنتم بس است که مهلت نداد خصم

آبی به وقت مرگ، تو را در گلو کنم

 

بگْذاشتم تو را و برفتم ز کربلا

جز کربلا، تو را به کجا جست‌وجو کنم؟

 

خواهم به تربت تو، برادر! «علی ‌الدّوام»

بنْشینم و همیشه ز خاک تو بو کنم

 

گر نیست رخصتم که بمانم به کربلا

من جانب مدینه، چسان بی‌تو رو کنم؟

 

عبّاس و قاسم و علی ‌اکبر به زیر خاک

من زندگی چگونه دگر آرزو کنم؟

 

چون یاد چوب و آن لب خشک از عطش کنم

خون، جای اشک از مژه جاری به رو کنم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×