مشخصات شعر

تماشا کن

 

الا! ای مه! که در پیشت، ندارد ماه، زیبایی

به محفل آمدی با سر که سازی محفل آرایی؟

 

به استقبال تو گر نامدم، ای باب! معذورم

که دنبال سرت از بس دویدم، نبْوَدم پایی

 

اگر با دست دنبال تو می‌گردم، مکن مَنعم

که با یک ضربه‌ی سیلی ز چشمم رفته بینایی

 

گمانم، جُرم دارد، هر که شکل فاطمه باشد

که با کعب نی و سیلی شده از من پذیرایی

 

چو دیدم بر تنت تیر و سرت بر نی، کمان گشتم

تماشا کن که طفل قد‌ کمان، باشد تماشایی

 

چه غم گر گوشواره رفت و گوش پاره باقی مانْد؟

قد و موی و رخ و گوشم، همه گردیده زهرایی

 

مرا از کربلا تا شام، زینب زنده آورده

وگرنه من کجا و این همه صبر و شکیبایی؟

تماشا کن

 

الا! ای مه! که در پیشت، ندارد ماه، زیبایی

به محفل آمدی با سر که سازی محفل آرایی؟

 

به استقبال تو گر نامدم، ای باب! معذورم

که دنبال سرت از بس دویدم، نبْوَدم پایی

 

اگر با دست دنبال تو می‌گردم، مکن مَنعم

که با یک ضربه‌ی سیلی ز چشمم رفته بینایی

 

گمانم، جُرم دارد، هر که شکل فاطمه باشد

که با کعب نی و سیلی شده از من پذیرایی

 

چو دیدم بر تنت تیر و سرت بر نی، کمان گشتم

تماشا کن که طفل قد‌ کمان، باشد تماشایی

 

چه غم گر گوشواره رفت و گوش پاره باقی مانْد؟

قد و موی و رخ و گوشم، همه گردیده زهرایی

 

مرا از کربلا تا شام، زینب زنده آورده

وگرنه من کجا و این همه صبر و شکیبایی؟

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×