مشخصات شعر

زخم انگشت‌ها

هم‌بازیانم نیستند، امشب کنار بسترم

قاسم، عمو عبّاس، عبد‌الله، داداش اکبرم

 

یادت می‌آید من چقدر، آسوده می‌خوابیدم؟ آن

شب‌ها که می‌خندید در گهواره‌ی خود، اصغرم

 

امشب ولی بدخوابم و هی خواب می‌بینم، چهل

اسب بزرگ سرخ‌مو، رد می‌شوند از پیکرم

 

بر گونه‌ام جای چهار انگشت می‌سوزد، عمو!

زخم است، تاول‌تاول است، انگشت‌های لاغرم

 

بابا! برای من نخر آن گوشوار نقره را

حالا که هی خون می‌چکد از گوش‌های خواهرم

 

بابا لبش را بسته و دیگر نمی‌بوسد مرا

دیگر نمی‌گوید به من، شیرین‌زبانم! دخترم!

 

من دختر خوبی شدم، آرام می‌خوابم فقط

امشب نمی‌دانم چرا، هی درد می‌آید سرم

 

زخم انگشت‌ها

هم‌بازیانم نیستند، امشب کنار بسترم

قاسم، عمو عبّاس، عبد‌الله، داداش اکبرم

 

یادت می‌آید من چقدر، آسوده می‌خوابیدم؟ آن

شب‌ها که می‌خندید در گهواره‌ی خود، اصغرم

 

امشب ولی بدخوابم و هی خواب می‌بینم، چهل

اسب بزرگ سرخ‌مو، رد می‌شوند از پیکرم

 

بر گونه‌ام جای چهار انگشت می‌سوزد، عمو!

زخم است، تاول‌تاول است، انگشت‌های لاغرم

 

بابا! برای من نخر آن گوشوار نقره را

حالا که هی خون می‌چکد از گوش‌های خواهرم

 

بابا لبش را بسته و دیگر نمی‌بوسد مرا

دیگر نمی‌گوید به من، شیرین‌زبانم! دخترم!

 

من دختر خوبی شدم، آرام می‌خوابم فقط

امشب نمی‌دانم چرا، هی درد می‌آید سرم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×