- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۱۴۷۱
- شماره مطلب: ۵۶۲۸
-
چاپ
یاس بنفش
ای کاش اشک دیدهی من، بسترم نبود!
چون شمعِ سینهسوخته، خاکسترم نبود
بود اوّل مصیبت من، حسرت فراق
یعنی که داغ هجر، غم آخرم نبود
وقتی شکست سنگ حوادث، دل مرا
دیگر غم شکستنِ بال و پرم نبود
ای ماه نو! به کلبهی احزان خوش آمدی
بیروی تو، فروغ به چشم ترم نبود
خونِ جگر به خوان پذیرایی من است
شرمندهام که سفرهی رنگینترم نبود
چون غنچهای که طاقت پرپر شدن نداشت
در کودکی یتیم شدن، باورم نبود
دانی چگونه یاس تو رنگ بنفشه یافت؟
تاب تحمّل، این همه در پیکرم نبود
تا زندهام، به جان تو! مدیون زینبم
جز او کسی پناه من و خواهرم نبود
شام سیاه و دشت بلا و غمی غریب
از ترس مرده بودم، اگر مادرم نبود
-
تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم
تو را تا دیدهام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم
تو را در سجدۀ باران و بر سجّادۀ صحرا
به هنگام قنوت برگها، در «ربّنا» دیدم
-
آیات توکّل و رضا
مطلوب تمام اولیاء، مطلب اوست
آیات توکّل و رضا بر لب اوست
رایات قیام و صلح و صبر و ایثار
بر دوش حسین و حسن و زینب اوست
-
چتر آفتاب
نسیم صبح! بگو چشمهی گلاب، کجاست؟
صفای آیینهها و زلال آب، کجاست؟
بنفشهها همه از باغ لاله میپرسند:
که بیقرارترین روح انقلاب، کجاست؟
-
دامن دامن
مدینه! کاروانی سوی تو با شیون آوردم
رهآوردم بُوَد اشکی که دامندامن آوردم
مدینه! در به رویم وا مکن چون یک جهان ماتم
نیارد ارمغان با خود کسی، تنها من آوردم
یاس بنفش
ای کاش اشک دیدهی من، بسترم نبود!
چون شمعِ سینهسوخته، خاکسترم نبود
بود اوّل مصیبت من، حسرت فراق
یعنی که داغ هجر، غم آخرم نبود
وقتی شکست سنگ حوادث، دل مرا
دیگر غم شکستنِ بال و پرم نبود
ای ماه نو! به کلبهی احزان خوش آمدی
بیروی تو، فروغ به چشم ترم نبود
خونِ جگر به خوان پذیرایی من است
شرمندهام که سفرهی رنگینترم نبود
چون غنچهای که طاقت پرپر شدن نداشت
در کودکی یتیم شدن، باورم نبود
دانی چگونه یاس تو رنگ بنفشه یافت؟
تاب تحمّل، این همه در پیکرم نبود
تا زندهام، به جان تو! مدیون زینبم
جز او کسی پناه من و خواهرم نبود
شام سیاه و دشت بلا و غمی غریب
از ترس مرده بودم، اگر مادرم نبود