- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۲۱۲۷
- شماره مطلب: ۵۵۹۵
-
چاپ
برگزیدگان خدا
آنان که برگزید ز عالم، خدایشان
دادند در خرابهی ویرانه، جایشان
آنها که بود درگهشان تکیهگاه خلق
خشت خرابه گشت، چرا متّکایشان؟
قومی که قوتشان ز نعیم بهشت بود
در راه شام، خون جگر شد غذایشان
آیا بُد این یتیمنوازی که تا یزید
پُرخون سر بُریده فرستد برایشان؟
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
بود آه و ناله همدم صبح و مسایشان
بستند اهلبیت نبی را به یک طناب
قومی که بُد یزید لعین، پیشوایشان
ذرّیّههای فاطمه، گلهای باغ دین
از خار غم پُر آبله شد از چه پایشان؟
«موزون»! از این مصیبت جانسوز، لب ببند
رو اشک ریز، روز و شب اندر عزایشان
برگزیدگان خدا
آنان که برگزید ز عالم، خدایشان
دادند در خرابهی ویرانه، جایشان
آنها که بود درگهشان تکیهگاه خلق
خشت خرابه گشت، چرا متّکایشان؟
قومی که قوتشان ز نعیم بهشت بود
در راه شام، خون جگر شد غذایشان
آیا بُد این یتیمنوازی که تا یزید
پُرخون سر بُریده فرستد برایشان؟
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
بود آه و ناله همدم صبح و مسایشان
بستند اهلبیت نبی را به یک طناب
قومی که بُد یزید لعین، پیشوایشان
ذرّیّههای فاطمه، گلهای باغ دین
از خار غم پُر آبله شد از چه پایشان؟
«موزون»! از این مصیبت جانسوز، لب ببند
رو اشک ریز، روز و شب اندر عزایشان