مشخصات شعر

هلال یک شبه

صُوت قرآن تو صبرم را رُبود از دل، حسین!

زآن سبب سر را زدم بر چوبه‌ی محمل، حسین!

 

من ز طفلی بر سر دوش نبی دیدم تو را

از چه بگْرفتی کنون بر نوک نی منزل؟ حسین!

 

این تویی بالای نی، ای آفتاب فاطمه!

یا شده خورشید گردون بر زمین نازل؟ حسین!

 

می‌خورَد بر هم لبت، گویی تکلّم می‌کنی

گاه با من، گه به طفلان، گاه با قاتل، حسین!

 

ای هلال من! ز بس در خاک و خون پوشیده‌ای

دیدنت آسان، شناسایی بُوَد مشکل، حسین!

 

اختیار دیده را پای سرت دادم ز دست

ترسم از اشکم بمانَد کاروان در گِل، حسین!

 

با تنت در قتلگه بنْشسته جانم در عزا

با سرت بر نوک نی، اُلفت گرفته دل، حسین!

 

با تمام دردها و غصّه‌ها و رنج‌ها

نیستم آنی ز طفل کوچکت غافل، حسین!

 

هر چه پیش آید، خوش آید، سینه را کردم سپر

با اسارت نهضتت را می‌کنم کامل، حسین!

 

سوز و شور «میثم» بی‌دست و پا را کن قبول

گر چه شعرش هست در نزد تو ناقابل، حسین!

 

هلال یک شبه

صُوت قرآن تو صبرم را رُبود از دل، حسین!

زآن سبب سر را زدم بر چوبه‌ی محمل، حسین!

 

من ز طفلی بر سر دوش نبی دیدم تو را

از چه بگْرفتی کنون بر نوک نی منزل؟ حسین!

 

این تویی بالای نی، ای آفتاب فاطمه!

یا شده خورشید گردون بر زمین نازل؟ حسین!

 

می‌خورَد بر هم لبت، گویی تکلّم می‌کنی

گاه با من، گه به طفلان، گاه با قاتل، حسین!

 

ای هلال من! ز بس در خاک و خون پوشیده‌ای

دیدنت آسان، شناسایی بُوَد مشکل، حسین!

 

اختیار دیده را پای سرت دادم ز دست

ترسم از اشکم بمانَد کاروان در گِل، حسین!

 

با تنت در قتلگه بنْشسته جانم در عزا

با سرت بر نوک نی، اُلفت گرفته دل، حسین!

 

با تمام دردها و غصّه‌ها و رنج‌ها

نیستم آنی ز طفل کوچکت غافل، حسین!

 

هر چه پیش آید، خوش آید، سینه را کردم سپر

با اسارت نهضتت را می‌کنم کامل، حسین!

 

سوز و شور «میثم» بی‌دست و پا را کن قبول

گر چه شعرش هست در نزد تو ناقابل، حسین!

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×