- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۵۵۰
- شماره مطلب: ۵۵۳۳
-
چاپ
وعدۀ وصال
ورد زبان من که برادر برادر است
صد بار اگر اعاده کنم نامکرّر است
آن جسم توست یا که بلای مجسّم است؟
وین جان من وَ یا غم و درد مصوّر است؟
یا آن که باز، ظلم ببینند در جهان
در این دو پرده آمده، زهرا و حیدر است؟
جسم تو بر زمین و سرت بر سر سنان
دیگر ز من مپرس، مرا خاک بر سر است
در نیزه این سر تو بُوَد یا که در فلک
یک نی بلند گشته و خورشید انور است؟
«وجه اللَّه» است، روی تو؛ هر سو که رو نَهم
محراب طاعت است و مرا در برابر است
از شش جهت ملائکه، این قبلهی مرا
احرام بسته، جمله به «الله اکبر» است
یا نور نخل طور از این نیزه، طالع است
گوش مخالفان ز «اَنَا الله» او، کر است
آسوده خواهری که به هنگام مردنش
بیند که از برادر خود، سایه بر سر است
بیچاره خواهری است که چون تو برادری
بیند به چشم خویش که در زیر خنجر است
من میروم به شام و تو ماندی به کربلا
دیگر وصالوعدهی ما، روز محشر است
دشمن امان نمیدهدم در وداع تو
چشمم به سوی قاسم و عبّاس و اکبر است
وعدۀ وصال
ورد زبان من که برادر برادر است
صد بار اگر اعاده کنم نامکرّر است
آن جسم توست یا که بلای مجسّم است؟
وین جان من وَ یا غم و درد مصوّر است؟
یا آن که باز، ظلم ببینند در جهان
در این دو پرده آمده، زهرا و حیدر است؟
جسم تو بر زمین و سرت بر سر سنان
دیگر ز من مپرس، مرا خاک بر سر است
در نیزه این سر تو بُوَد یا که در فلک
یک نی بلند گشته و خورشید انور است؟
«وجه اللَّه» است، روی تو؛ هر سو که رو نَهم
محراب طاعت است و مرا در برابر است
از شش جهت ملائکه، این قبلهی مرا
احرام بسته، جمله به «الله اکبر» است
یا نور نخل طور از این نیزه، طالع است
گوش مخالفان ز «اَنَا الله» او، کر است
آسوده خواهری که به هنگام مردنش
بیند که از برادر خود، سایه بر سر است
بیچاره خواهری است که چون تو برادری
بیند به چشم خویش که در زیر خنجر است
من میروم به شام و تو ماندی به کربلا
دیگر وصالوعدهی ما، روز محشر است
دشمن امان نمیدهدم در وداع تو
چشمم به سوی قاسم و عبّاس و اکبر است