مشخصات شعر

تو بخوان باز

حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد 
در غم تشنگی‌ات اشک چکیدن دارد 

تو بخوان باز بخوان باز که از لب‌هایت 
صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد 

چقدر بوی دل و موی پریشان آورد 
از سر نیزه نسیمی که وزیدن دارد 

خیزران بر لب تو می‌زند آتش بر دل 
می‌کشم آه که این آه کشیدن دارد 

گاه گاه از دل آشفته خود می‌پرسم 
غنچه‌ای خشک که پرپر شده چیدن دارد؟ 

عید قربان شده و نوبت تو شد اما 
خنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟ 

کاروان تو کجا و من خسته اما 
دل من هم به خدا شوق رسیدن دارد

تو بخوان باز

حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد 
در غم تشنگی‌ات اشک چکیدن دارد 

تو بخوان باز بخوان باز که از لب‌هایت 
صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد 

چقدر بوی دل و موی پریشان آورد 
از سر نیزه نسیمی که وزیدن دارد 

خیزران بر لب تو می‌زند آتش بر دل 
می‌کشم آه که این آه کشیدن دارد 

گاه گاه از دل آشفته خود می‌پرسم 
غنچه‌ای خشک که پرپر شده چیدن دارد؟ 

عید قربان شده و نوبت تو شد اما 
خنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟ 

کاروان تو کجا و من خسته اما 
دل من هم به خدا شوق رسیدن دارد

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×