- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۸/۲۱
- بازدید: ۳۲۶۷
- شماره مطلب: ۵۱۶
-
چاپ
میدانی چرا؟
از زمین تا آسمان آه است؛ میدانی چرا؟
یک قیامت گریه در راه است؛ میدانی چرا؟
بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام
بر سر هر نیزه یک ماه است؛ میدانی چرا؟
اشهد ان لا...شهادت اشهد ان لا ...شهید
محشر الله الله است؛ میدانی چرا؟
یک بغل باران الله الصمد آوردهام
نوبهار قل هوالله است؛ میدانی چرا؟
راه عقل از آن طرف راه جنون از این طرف
راه اگر راه است این راه است؛ میدانی چرا؟
از رگ گردن بیا بگذر که او نزدیک توست
فرصت دیدار کوتاه است؛ میدانی چرا؟
از کجا معلوم شاید ناگهانت برگزید
انتخاب عشق ناگاه است؛ میدانی چرا؟
از محرم دم به دم هر چند ماتم میچکد
باز اما بهترین ماه است؛ میدانی چرا؟
-
بهشتِ گریه
باز آمدم که گریه به دشت بلا کنم
دردی مگر برای دلم دست و پا کنم
باز آمدم به گریه بشویم درون خویش
جان را به نور عشق گل روشنا کنم
باز آمدم که قفل دل تیره بشکنم
باز آمدم کبوتر دل را هوا کنم
-
با کاروان نیزه (بند چهاردهم)
قربان آن نی یی که دمندش سحر، مدام
قربان آن می یی که دهندش علی الدوام
قربان آن پری که رساند تو را به عرش
قربان آن سری که سجودش شود قیام
-
با کاروان نیزه (بند سیزدهم)
تو پیش روی، و پشت سرت آفتاب و ماه
آن یوسفی که تشنه برون آمدی زچاه
جسم تو در عراق و سرت رهسپار شام
برگشتهای و مینگری سوی قتلگاه
-
با کاروان نیزه (بند دوازدهم)
گودال قتلگاه، پر از بوی سیب بود
تنهاتر از مسیح، کسی بر صلیب بود
سرها رسید از پی هم، مثل سیب سرخ
اول سری که رفت به کوفه، حبیب بود!
میدانی چرا؟
از زمین تا آسمان آه است؛ میدانی چرا؟
یک قیامت گریه در راه است؛ میدانی چرا؟
بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام
بر سر هر نیزه یک ماه است؛ میدانی چرا؟
اشهد ان لا...شهادت اشهد ان لا ...شهید
محشر الله الله است؛ میدانی چرا؟
یک بغل باران الله الصمد آوردهام
نوبهار قل هوالله است؛ میدانی چرا؟
راه عقل از آن طرف راه جنون از این طرف
راه اگر راه است این راه است؛ میدانی چرا؟
از رگ گردن بیا بگذر که او نزدیک توست
فرصت دیدار کوتاه است؛ میدانی چرا؟
از کجا معلوم شاید ناگهانت برگزید
انتخاب عشق ناگاه است؛ میدانی چرا؟
از محرم دم به دم هر چند ماتم میچکد
باز اما بهترین ماه است؛ میدانی چرا؟