مشخصات شعر

بار بگشایید

آه! از آن ساعت که سبط مصطفی

گشت وارد بر زمین کربلا

 

پس به یاران کرد رو، سلطان دین

گفت کای یاران! مقام ماست این

 

بار بگشایید، خوش‌منزل‌گهی است

تا به جنّت زین مکان، اندک‌ رهی است

 

بار بگشایید کاین‌جا از عتاب

می‌شود لب‌ها کبود از قحط آب

 

بار بگشایید کاین‌جا از جفا

امّ لیلا گردد از اکبر، جدا

 

بار بگشایید کاین‌جا بی‌درنگ

بر گلوی اصغرم آید خدنگ

 

الغرض؛ در آن دیار پُرمحن

کرد چون سلطان مظلومان، وطن

 

گفت: در این سرزمین، جای من است

این زمین تا حشر، مأوای من است

 

چون در اینجا من به جسم چاک‌چاک

از سر زین، سرنگون گردم به خاک

 

من، تن تنها و دشمن، صد هزار

پیکرم، مجروح و زخمم، بی‌شمار

 

«جودیا»! دم درکش از این داستان

خون مکن زین بیش، قلب دوستان

بار بگشایید

آه! از آن ساعت که سبط مصطفی

گشت وارد بر زمین کربلا

 

پس به یاران کرد رو، سلطان دین

گفت کای یاران! مقام ماست این

 

بار بگشایید، خوش‌منزل‌گهی است

تا به جنّت زین مکان، اندک‌ رهی است

 

بار بگشایید کاین‌جا از عتاب

می‌شود لب‌ها کبود از قحط آب

 

بار بگشایید کاین‌جا از جفا

امّ لیلا گردد از اکبر، جدا

 

بار بگشایید کاین‌جا بی‌درنگ

بر گلوی اصغرم آید خدنگ

 

الغرض؛ در آن دیار پُرمحن

کرد چون سلطان مظلومان، وطن

 

گفت: در این سرزمین، جای من است

این زمین تا حشر، مأوای من است

 

چون در اینجا من به جسم چاک‌چاک

از سر زین، سرنگون گردم به خاک

 

من، تن تنها و دشمن، صد هزار

پیکرم، مجروح و زخمم، بی‌شمار

 

«جودیا»! دم درکش از این داستان

خون مکن زین بیش، قلب دوستان

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×