- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۴
- بازدید: ۱۸۷۳
- شماره مطلب: ۴۵۹۷
-
چاپ
خلوص نیّت
گوش کن، این داستان غمفزا
از حسین و کعبه و دشت بلا
دوش کردم از خردمندی سؤال
نکتهای را تا بگوید شرح حال
گفتمش کای کامل روشنضمیر!
بازگو این قصّه، گر باشی خبیر
مشتری، حق را در این بازار کیست؟
بهترین زوّار کوی یار کیست؟
گفت: آن باشد که از بهر خدا
دست شُست از زمزم و حجر و صفا
حج بدل بر عمره کرد و شد برون
احترام کعبه را میخواست چون
رو به سوی کعبهی مقصود کرد
زین تجارت، هر چه خواهی سود کرد
کرد چون راه منای دوست، طی
داشت هفتاد و دو قربانی ز پی
بود طفلی اندر آن قربانیان
تا کند تسلیم، بر کف داشت جان
بعد قربان گشتن هفتاد تن
گشت او را نوبت قربان شدن
با دلی پُرصدق و لبریز از صفا
بُرد شه، قربانیاش را در منا
پس طلب کرد از برای طفل، آب
غیر پیکان، کس نداد او را جواب
پس به جای آب، تیر آبدار
خورْد بر حلقوم طفل شیرخوار
رد شد و بر کتف شه تا پر نشست
در جنان بر قلب پیغمبر نشست
مرغ روحش از قفس، پرواز کرد
خویش را با قدسیان، دمساز کرد
هرچه میخواهی تو از حیّ قدیر
التجا آور به این طفل صغیر
با خلوص نیّت و صدق و صفا
حاجتت برگیر مانند «رجا»
-
یمین و یسار
قصّهای دارم بسی پُرانقلاب
از سر بُبریده و شام خراب
آن شنیدستم که اندر کربلا
شد سر سلطان مظلومان، جدا
-
بید لرزان
بود مسلم با دو نور دیدگان
حسب دعوت، میهمان کوفیان
چون بدانستند آن قوم ظلال
خون مهمان را به کیش خود حلال
-
شوق دیدار
چار فرزند امام مجتبی
بود همراه شهید کربلا
طفلی از آن چار، عبدالله بود
طعنهزن رخسار او بر ماه بود
خلوص نیّت
گوش کن، این داستان غمفزا
از حسین و کعبه و دشت بلا
دوش کردم از خردمندی سؤال
نکتهای را تا بگوید شرح حال
گفتمش کای کامل روشنضمیر!
بازگو این قصّه، گر باشی خبیر
مشتری، حق را در این بازار کیست؟
بهترین زوّار کوی یار کیست؟
گفت: آن باشد که از بهر خدا
دست شُست از زمزم و حجر و صفا
حج بدل بر عمره کرد و شد برون
احترام کعبه را میخواست چون
رو به سوی کعبهی مقصود کرد
زین تجارت، هر چه خواهی سود کرد
کرد چون راه منای دوست، طی
داشت هفتاد و دو قربانی ز پی
بود طفلی اندر آن قربانیان
تا کند تسلیم، بر کف داشت جان
بعد قربان گشتن هفتاد تن
گشت او را نوبت قربان شدن
با دلی پُرصدق و لبریز از صفا
بُرد شه، قربانیاش را در منا
پس طلب کرد از برای طفل، آب
غیر پیکان، کس نداد او را جواب
پس به جای آب، تیر آبدار
خورْد بر حلقوم طفل شیرخوار
رد شد و بر کتف شه تا پر نشست
در جنان بر قلب پیغمبر نشست
مرغ روحش از قفس، پرواز کرد
خویش را با قدسیان، دمساز کرد
هرچه میخواهی تو از حیّ قدیر
التجا آور به این طفل صغیر
با خلوص نیّت و صدق و صفا
حاجتت برگیر مانند «رجا»