- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۴
- بازدید: ۲۴۹۲
- شماره مطلب: ۴۴۰۰
-
چاپ
ترکیببند عاشورایی
قیامت آمد و نامش، مه محرّم شد
چگونه خون نکنم گریه کاوّل غم شد؟
فلک از آهن بیداد، ساخت شمشیری
که قاطع شرف دودمان آدم شد
در این عزا زده شد خیمهای به عالم قدس
که دود آه جهانش، سیاهپرچم شد
مجو ز دنیی و عقبی، نشاط، بعد حسین
که خاک غم به سر خلق هر دو عالم شد
ز قحط آب، چنان خشک گشت کام حسین
که گلسِتان خیالش، تهی ز شبنم شد
کسی که گوهر یکتای بحر قدرت بود
ز موج حادثه، ماهیّ قلزم غم شد
عجب! که خون دل از چشم مردمان نچکید
که راستی، کمر کوه از این عزا خم شد
سر حسین کجا؟ نیزه و تنور کجا؟
چه میکنی؟ مگرت عقل، ای فلک! کم شد؟
یزید سکّهای از کفر زد به درهم دین
که کار کافر و اسلام، هر دو در هم شد
ز تیشهای که قضا زد به بوستان علی
چه سروها که مبدّل به نخل ماتم شد!
صبا به تربت زهرا گر اوفتد گذرت
بگو سر تو سلامت که کشته شد پسرت
-
طلوع آفتاب و نعت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)
سپیدهدم که ز تأثیر مهر نورانی
سپهر گشت چو گاو سپید پیشانی
قلوب تیره قبطیّ شام شد روشن
چو کرد خور، ید و بیضای چور عمرانی
فرار کرد شب از پیش روشنایی روز
چنان که اهرمن از قاریان قرآنی
-
ترکیببند عاشورایی
روان به جانب اصغر، چو تیر حرمله شد
زمانه گفت زمین را که وقت زلزله شد
نمود زمزمهای بلبلی به یاد گلی
که از شنیدنش، آفاق پُر ز غلغله شد
چنان به سلسله شد بسته، عابد بیمار
که خون روانه ز چشم هزار سلسله شد
-
ترکیببند عاشورایی
به نینوا چو سفر کرد، پادشاه حجاز
زمانه گشت چو نی با نوای غم، دمساز
چو عشق خوان بلاچید، زد صدای نخست
حسین آمد و بنْشست و دست کرد دراز
ترکیببند عاشورایی
قیامت آمد و نامش، مه محرّم شد
چگونه خون نکنم گریه کاوّل غم شد؟
فلک از آهن بیداد، ساخت شمشیری
که قاطع شرف دودمان آدم شد
در این عزا زده شد خیمهای به عالم قدس
که دود آه جهانش، سیاهپرچم شد
مجو ز دنیی و عقبی، نشاط، بعد حسین
که خاک غم به سر خلق هر دو عالم شد
ز قحط آب، چنان خشک گشت کام حسین
که گلسِتان خیالش، تهی ز شبنم شد
کسی که گوهر یکتای بحر قدرت بود
ز موج حادثه، ماهیّ قلزم غم شد
عجب! که خون دل از چشم مردمان نچکید
که راستی، کمر کوه از این عزا خم شد
سر حسین کجا؟ نیزه و تنور کجا؟
چه میکنی؟ مگرت عقل، ای فلک! کم شد؟
یزید سکّهای از کفر زد به درهم دین
که کار کافر و اسلام، هر دو در هم شد
ز تیشهای که قضا زد به بوستان علی
چه سروها که مبدّل به نخل ماتم شد!
صبا به تربت زهرا گر اوفتد گذرت
بگو سر تو سلامت که کشته شد پسرت