- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۴
- بازدید: ۶۹۶۰۴
- شماره مطلب: ۴۳۸۹
-
چاپ
طومار کربلا
چون بسته شد به سلسله، بیمار کربلا
برخاست ناله از در و دیوار کربلا
در حیرتم که گلشن دین، چون خزان نشد
زآن دم که چیده شد گل بیخار کربلا
ای باد! اگر به کشتهی اکبر رسی بگو
آشفتهتر ز زلف تو شد کار کربلا
نامش منه فرات که از شرم تشنگان
خیزد عرق هنوز ز رخسار کربلا
چون سکّهی شهادت سلطان دین زدند
شد نقد غم رواج به بازار کربلا
افغان قدسیان چو جرس میرسد به گوش
گویا که بسته آل علی، بار کربلا
زآن خون که آهوان حرم را زمانه ریخت
خیزد هنوز مشک ز تاتار کربلا
ترسم ندا رسد که در عفو بسته شد
روزی که وا شود، سر طومار کربلا
«آتش»! خموش باش کز این گفته، سیل اشک
خواهد گذشت از سر کهسار کربلا
-
طلوع آفتاب و نعت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)
سپیدهدم که ز تأثیر مهر نورانی
سپهر گشت چو گاو سپید پیشانی
قلوب تیره قبطیّ شام شد روشن
چو کرد خور، ید و بیضای چور عمرانی
فرار کرد شب از پیش روشنایی روز
چنان که اهرمن از قاریان قرآنی
-
ترکیببند عاشورایی
روان به جانب اصغر، چو تیر حرمله شد
زمانه گفت زمین را که وقت زلزله شد
نمود زمزمهای بلبلی به یاد گلی
که از شنیدنش، آفاق پُر ز غلغله شد
چنان به سلسله شد بسته، عابد بیمار
که خون روانه ز چشم هزار سلسله شد
-
ترکیببند عاشورایی
به نینوا چو سفر کرد، پادشاه حجاز
زمانه گشت چو نی با نوای غم، دمساز
چو عشق خوان بلاچید، زد صدای نخست
حسین آمد و بنْشست و دست کرد دراز
-
ترکیببند عاشورایی
قیامت آمد و نامش، مه محرّم شد
چگونه خون نکنم گریه کاوّل غم شد؟
فلک از آهن بیداد، ساخت شمشیری
که قاطع شرف دودمان آدم شد
طومار کربلا
چون بسته شد به سلسله، بیمار کربلا
برخاست ناله از در و دیوار کربلا
در حیرتم که گلشن دین، چون خزان نشد
زآن دم که چیده شد گل بیخار کربلا
ای باد! اگر به کشتهی اکبر رسی بگو
آشفتهتر ز زلف تو شد کار کربلا
نامش منه فرات که از شرم تشنگان
خیزد عرق هنوز ز رخسار کربلا
چون سکّهی شهادت سلطان دین زدند
شد نقد غم رواج به بازار کربلا
افغان قدسیان چو جرس میرسد به گوش
گویا که بسته آل علی، بار کربلا
زآن خون که آهوان حرم را زمانه ریخت
خیزد هنوز مشک ز تاتار کربلا
ترسم ندا رسد که در عفو بسته شد
روزی که وا شود، سر طومار کربلا
«آتش»! خموش باش کز این گفته، سیل اشک
خواهد گذشت از سر کهسار کربلا