- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۸/۰۶
- بازدید: ۴۰۰۱
- شماره مطلب: ۴۳۱
-
چاپ
دریای عطش (بند دوم)
پر میزند از سمت زمین تا به هوا خون
این رنگ دلآزار ِغروب است و یا خون؟
بر بال ملائک قلمِ سرخ کشیدند
بر قامتِ خورشید نوشتند تو را خون
مشک است که دفتر شده این مشق جنون را
خون است مرکب شده در دست جدا... خون
در چشم نشستهست دماءالعلما: اشک
در دشت نوشتهست مدادالشّهدا: خون
همراه خیانت شده با سنگدلان: آب
آموخته از عشق ولی درس وفا: خون
تا قطرۀ آخر به زمین ریخت ولی نه
این چیست که پاشیده به افلاک، رها؟ خون
بغض از پدرت بود که شمشیر گرفتند
از کینۀ دیرینۀشان عقدهگشا: خون
دور است در این دشت، لبان را غزل آب
نزدیک، ولی فاصلۀ حنجره تا خون
قاموس ردیفی به جز این واژه ندارد
بنویس پس از قافیۀ کرب و بلا خون
بنویس پس از گریۀ طولانی اطفال
بنویس به همراهی ِ با خون خدا خون
بنویس برادر به برادر چه نوشته ست
با دست قلم... با جگر سوخته... با خون:
بییار تویی؟ یاور بییار: اباالفضل
تو قافله سالار و علمدار: اباالفضل
-
تصویر تو
در خوابهای بی سر و سامانمان بمان
ای آخرین ستارۀ اندوه ِ آسمان
در کنج خلوت شب تشویش رخنه کن
با ما سرود ِمیرسماز راهرا بخوان
تصویر تو بزرگترین باور من است
مردی همیشه داشته لبخند بر لبان -
مدار ششماهه
مشکها طبلهای تو خالی
چشمها موج موج بی خوابی
هی زبان دور لب نچرخان، من
خوب میدانم از چه بی تابی
عرق شرم روی پیشانی است
طفل در پیچ و تاب افتاده
هاجر خیمههای آل الله
پی رد سراب افتاده
-
دریای عطش (بند چهارم)
ما لشگر عشقیم ولی دیر رسیدیم
ما گرچه جوانیم ولی پیر رسیدیم
بعد از اثر داغ کبودی به گل یاس
بعد از اثر قبضۀ شمشیر رسیدیم
بعد از غزل کوچۀ افروخته و در
بعد از تب حقّ و تب تکفیر رسیدیم
دریای عطش (بند دوم)
پر میزند از سمت زمین تا به هوا خون
این رنگ دلآزار ِغروب است و یا خون؟
بر بال ملائک قلمِ سرخ کشیدند
بر قامتِ خورشید نوشتند تو را خون
مشک است که دفتر شده این مشق جنون را
خون است مرکب شده در دست جدا... خون
در چشم نشستهست دماءالعلما: اشک
در دشت نوشتهست مدادالشّهدا: خون
همراه خیانت شده با سنگدلان: آب
آموخته از عشق ولی درس وفا: خون
تا قطرۀ آخر به زمین ریخت ولی نه
این چیست که پاشیده به افلاک، رها؟ خون
بغض از پدرت بود که شمشیر گرفتند
از کینۀ دیرینۀشان عقدهگشا: خون
دور است در این دشت، لبان را غزل آب
نزدیک، ولی فاصلۀ حنجره تا خون
قاموس ردیفی به جز این واژه ندارد
بنویس پس از قافیۀ کرب و بلا خون
بنویس پس از گریۀ طولانی اطفال
بنویس به همراهی ِ با خون خدا خون
بنویس برادر به برادر چه نوشته ست
با دست قلم... با جگر سوخته... با خون:
بییار تویی؟ یاور بییار: اباالفضل
تو قافله سالار و علمدار: اباالفضل