- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۸
- بازدید: ۱۵۵۴
- شماره مطلب: ۴۲۵۹
-
چاپ
دل بردی از من به یغما
میگفت شاه شهیدان، با زینب، ای خواهر من!
چون خصم با تیغ برّان، بُرّد سر از پیکر من،
برعهد یزدان وفا کن، دل را رضا بر قضا کن
آهسته چون نی نوا کن، بر نی چو بینی سر من
گر بسته شد باب چاره، بر رویت از هر کناره
بر تن مکن جامه پاره، ای خواهر مضطر من!
آخر از این دار ششدر، رفتند ای جان خواهر!
هم جدّ پاکم پیمبر، هم باب و هم مادر من
در این بیابان که مسکن، ما راست از جور دشمن
گردد جدا دستش از تن، عبّاس آبآور من
لیلا نهد سر به هامون، از غصّه مانند مجنون
گردد شناور چو در خون، جسم علی اکبر من
قاسم به حال مشوّش، از سمّ اسبان سرکش
گردد تنش توتیاوش، پیش دو چشم تر من
بیرون رود از سرم هوش، از نوک تیر اندر آغوش
پاره شود گوش تا گوش، چون حنجر اصغر من
از آن شه بندهپرور، باشد تمنّای «اختر»
کاو گویدش پیش داور، این است مدحتگر من
-
ابوالقائم
ای دل! مباش غرّه، بر این دار ششدری
بر پنج روز عمر که بادی است، صرصری
در تنگنای گور، کنی عاقبت مقام
قصر تو اوسع است، گر از قصر قیصری
-
سوم ابوالحسن
ای آن که غرق بحر ملالی، تو صبح و شام!
از مهرِ زرِّ پخته و از عشقِ سیمِ خام
زآن زرّ و سیم پخته و خامت، بُوَد چه سود؟
جز آن که خورد و خواب، نمایی به خود، حرام
از شام تا به صبح، نخوابی ز بیم آنْک
دزدی بیاید و ببردْشان ز راه بام
-
عشق ذوالمنن
شهی که بود تهی، دل ز یاد خویشتنش
ز بس که بود به سر، شور عشق «ذوالمننش»
برای آن که کُند، جان به راه دوست، فدا
به سوی کرببلا شد، مسافر از وطنش
دل بردی از من به یغما
میگفت شاه شهیدان، با زینب، ای خواهر من!
چون خصم با تیغ برّان، بُرّد سر از پیکر من،
برعهد یزدان وفا کن، دل را رضا بر قضا کن
آهسته چون نی نوا کن، بر نی چو بینی سر من
گر بسته شد باب چاره، بر رویت از هر کناره
بر تن مکن جامه پاره، ای خواهر مضطر من!
آخر از این دار ششدر، رفتند ای جان خواهر!
هم جدّ پاکم پیمبر، هم باب و هم مادر من
در این بیابان که مسکن، ما راست از جور دشمن
گردد جدا دستش از تن، عبّاس آبآور من
لیلا نهد سر به هامون، از غصّه مانند مجنون
گردد شناور چو در خون، جسم علی اکبر من
قاسم به حال مشوّش، از سمّ اسبان سرکش
گردد تنش توتیاوش، پیش دو چشم تر من
بیرون رود از سرم هوش، از نوک تیر اندر آغوش
پاره شود گوش تا گوش، چون حنجر اصغر من
از آن شه بندهپرور، باشد تمنّای «اختر»
کاو گویدش پیش داور، این است مدحتگر من