- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۸
- بازدید: ۱۹۷۳
- شماره مطلب: ۴۲۱۰
-
چاپ
آرزوی آب
عبّاس نامدار، چو پا در رکاب کرد
گفتا خِرَد که جلوه مگر بوتراب کرد
شد جلوهگر چو ماه بنیهاشم از حرم
خورشید را ز شرم رُخش، در حجاب کرد
با صد امید تا که فراهم نماید آب
رو جانب فرات، بسی با شتاب کرد
آمد لب فرات، لب خشک و چشم تر
تا نوشد آب، هر دو کف خود، پُر آب کرد
افتاد چون به یاد لب تشنهی حسین
از آب درگذشت و به خود، این خطاب کرد:
خواهی بنوشی آب ولی سوز تشنگی
دلهای کودکان حرم را کباب کرد
این گفت و با دلی که همی سوخت از عطش
رو سوی خیمهی شه «مالک رقاب» کرد
بود آرزوش آب بَرد در حرم ولی
گردون به عکسِ آرزوی آن جناب کرد
بر روی خاک تیره، چو آب زلال ریخت
جاری ز دیده، اشک چو درّ خوشاب کرد
در داد تن به مرگ و گذشت از حیات خویش
دست از حیات، شسته و مرگ، انتخاب کرد
«قدسی»! از این مصیبت جانسوز در گذر
چون این رزیّه، خون به دل شیخ و شاب کرد
-
چشمۀ حیات
ای شه که جبرئیل امین شد، غلام تو!
شد پایدار، دین خدا از قیام تو
چون ابر نوبهار، بریزد ز دیده اشک
آید چو بر زبانِ محبّ تو، نام تو
-
محرم حرم
سبط نبی، روانه چو در کارزار شد
بر اهلبیت ختم رسل، کار، زار شد
بنْمود جلوه، چون مه تابان عارضش
نور خدا ز طلعت او، آشکار شد
-
حریم قدس
کیست زینب؟ محرم بزم حضور
روی او تفسیری از الله نور
چون به دنیا آمد آن فرخندهزن
شد به گیتی نور حق، پرتوفکن
آرزوی آب
عبّاس نامدار، چو پا در رکاب کرد
گفتا خِرَد که جلوه مگر بوتراب کرد
شد جلوهگر چو ماه بنیهاشم از حرم
خورشید را ز شرم رُخش، در حجاب کرد
با صد امید تا که فراهم نماید آب
رو جانب فرات، بسی با شتاب کرد
آمد لب فرات، لب خشک و چشم تر
تا نوشد آب، هر دو کف خود، پُر آب کرد
افتاد چون به یاد لب تشنهی حسین
از آب درگذشت و به خود، این خطاب کرد:
خواهی بنوشی آب ولی سوز تشنگی
دلهای کودکان حرم را کباب کرد
این گفت و با دلی که همی سوخت از عطش
رو سوی خیمهی شه «مالک رقاب» کرد
بود آرزوش آب بَرد در حرم ولی
گردون به عکسِ آرزوی آن جناب کرد
بر روی خاک تیره، چو آب زلال ریخت
جاری ز دیده، اشک چو درّ خوشاب کرد
در داد تن به مرگ و گذشت از حیات خویش
دست از حیات، شسته و مرگ، انتخاب کرد
«قدسی»! از این مصیبت جانسوز در گذر
چون این رزیّه، خون به دل شیخ و شاب کرد