- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۶
- بازدید: ۱۰۸۲
- شماره مطلب: ۴۰۳۵
-
چاپ
مرقد زرّین
سلام ایزد منّان، سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان، به مسلم بن عقیل!
به آن نیابت عظمای «سیّدالشّهدا»!
به آن جلالِ خدایی، به آن جمالِ جمیل!
شهید عشق که سر در منای دوست گذاشت
به پیش پای خلیل خدا، چو اسماعیل
زهی مقام! که فرش حریم حُرمت تو
شکنج طرّۀ حور است و بال میکائیل
شعاع پرتو مهرت، نسیم پاک بهشت
شرار آتش قهرت، حجارهی سجّیل
چنان شعاع که گفتی کنار تیغ کجت
ستاده گوش به فرمان، جناب عزرائیل
بر آستان درش، آفتاب، سایهنشین
به طاق قبّۀ او، ماه آسمان، قندیل
تو بر حقیّ و مرام تو حق، امام تو حق
به آیهآیهی تورات و مصحف و انجیل!
زهی دنائت دنیا! که از تو بیعت خواست
کسی که پیش مقام تو بندهای است، ذلیل
محیط کوفه تو را کوچک است و روح، بزرگ
از آن به بام شدی کشته، ای سلیل خلیل!
شروع نهضت خونین کربلا ز تو شد
ز نطق زینب کبری به شام شد، تکمیل
فراز بام، سلام امام دادی و گفت
میان لجّهای از خون، جواب، شاه قتیل
زیارت تو ملائک کنند در ملکوت
به جای خواندن تسبیح و گفتن تهلیل
شهید راه امامی که طور سیۀ اوست
ز نور، مهبط جبریل و مطلع تنزیل
مدیحت تو «ریاضی»! کجا و حضرت دوست؟
مگر خدایْ عنایت کند، جزای جزیل
-
کعبه و کربلا
نبی ما محمد گاه گاهی
به اقلیم یمن بودش نگاهی
ندانم اندر آن صحرا چه دیدی
کزو بوی خدا را میشنیدی
-
در ولادت پیشوای آزادگان امام حسین (ع)
آمد آن عید همایون فر فرخ دستور
که زمین غرق نشاط است و زمان موج سرور
همه ذرات جهان رقص کنان چرخ زنان
همه آفاق پر از ولوله و شور نشور
-
در مدح حضرت سید الشهدا (ع)
ای که در پیکر خونین شریعت، جانی
جان فدای تو که هم جانی و هم جانانی
کشتۀ راه خدا، سید و شاه شهدا
افتخار بشر و تاج سر انسانی
-
کعبۀ دل
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
دیوانهوار، آمدهام تا به قتلگاه
وقتی به استغاثه شنیدم، صدای تو
نقدینهای که داشتم از اشک و خون دل
تقدیم کرد، دیده به گنبدنمای تو
مرقد زرّین
سلام ایزد منّان، سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان، به مسلم بن عقیل!
به آن نیابت عظمای «سیّدالشّهدا»!
به آن جلالِ خدایی، به آن جمالِ جمیل!
شهید عشق که سر در منای دوست گذاشت
به پیش پای خلیل خدا، چو اسماعیل
زهی مقام! که فرش حریم حُرمت تو
شکنج طرّۀ حور است و بال میکائیل
شعاع پرتو مهرت، نسیم پاک بهشت
شرار آتش قهرت، حجارهی سجّیل
چنان شعاع که گفتی کنار تیغ کجت
ستاده گوش به فرمان، جناب عزرائیل
بر آستان درش، آفتاب، سایهنشین
به طاق قبّۀ او، ماه آسمان، قندیل
تو بر حقیّ و مرام تو حق، امام تو حق
به آیهآیهی تورات و مصحف و انجیل!
زهی دنائت دنیا! که از تو بیعت خواست
کسی که پیش مقام تو بندهای است، ذلیل
محیط کوفه تو را کوچک است و روح، بزرگ
از آن به بام شدی کشته، ای سلیل خلیل!
شروع نهضت خونین کربلا ز تو شد
ز نطق زینب کبری به شام شد، تکمیل
فراز بام، سلام امام دادی و گفت
میان لجّهای از خون، جواب، شاه قتیل
زیارت تو ملائک کنند در ملکوت
به جای خواندن تسبیح و گفتن تهلیل
شهید راه امامی که طور سیۀ اوست
ز نور، مهبط جبریل و مطلع تنزیل
مدیحت تو «ریاضی»! کجا و حضرت دوست؟
مگر خدایْ عنایت کند، جزای جزیل