- تاریخ انتشار: ۱۳۹۰/۰۹/۰۵
- بازدید: ۷۱۹۷
- شماره مطلب: ۴
-
چاپ
ای طبیب دردمندان
خسته دل از رنج هجرانیم، در را باز کن
هر که هستیم از محبّانیم، در را باز کن
لطف و احسان بر ضعیفان، عادت دیرین توست
مستمند و بس پریشانیم، در را باز کن
بارگاهت باب رحمت، کربلایت جنت است
تا به کی در پشت در مانیم؟ در را باز کن
زندگی دور از تو، زندان است ما را یا حسین
سالها در کنج زندانیم، در را باز کن
بسته شد این راه اگر، راه گنه مسدود نیست
ما همه محتاج غفرانیم، در را باز کن
بار سنگین گناهان، پشت ما را خرد کرد
خسته دل، افتان و خیزانیم، در را باز کن
جز حریم پاک تو، ما را نباشد ملجئی
گرچه بس آلوده دامانیم، در را باز کن
گر فراق تو، مجازات گنه کاری ماست
حالیا دیگر پشیمانیم، در را باز کن
ای که هستی همچو احمد «رحمهٌ للعالَمین»
تا که سهم خویش بستانیم، در را باز کن
ای طبیب دردمندان، ای پناه بی کسان
بی کس و محتاج درمانیم، در را باز کن
میزبان عالم امکان، تو هستی یا حسین
راه را بگشا که مهمانیم، در را باز کن
چون گدایان دیده بر درگاه تو دارد حسان
مستحقِ جود و احسانیم، در را باز کن
(با تصرّف و تلخیص)
-
عمرۀ مقبوله
ناله کن اى دل به عزاى على
گریه کن اى دیده براى على
کعبه ز کف داده چو مولود خویش
گشته سیه پوش عزاى على
-
پوشیدهام لباس فخر و عزت
من قدرتی دیگر به تن ندارم
دستی دگر چون در بدن ندارمدشمن چو بسته راه من ز هر سو
به خیمه راه آمدن ندارم -
مشک خالی و دو دست و پرچمی بشکسته
راه من، از کثرت دشمن، ز هر سو بسته بود
داغها پی در پی و غمها به هم پیوسته بودبس که از میدان، درون خیمه، آوردم شهید
بود سرتاپای من خونین و زینب خسته بود -
زهرای کوچک
تویی آن دختر زیبای کوچک
به دنبال پدر، با پای کوچک
به دشت کربلا با قلب خونینتو هستی لالۀ حمرای کوچک
ای طبیب دردمندان
خسته دل از رنج هجرانیم، در را باز کن
هر که هستیم از محبّانیم، در را باز کن
لطف و احسان بر ضعیفان، عادت دیرین توست
مستمند و بس پریشانیم، در را باز کن
بارگاهت باب رحمت، کربلایت جنت است
تا به کی در پشت در مانیم؟ در را باز کن
زندگی دور از تو، زندان است ما را یا حسین
سالها در کنج زندانیم، در را باز کن
بسته شد این راه اگر، راه گنه مسدود نیست
ما همه محتاج غفرانیم، در را باز کن
بار سنگین گناهان، پشت ما را خرد کرد
خسته دل، افتان و خیزانیم، در را باز کن
جز حریم پاک تو، ما را نباشد ملجئی
گرچه بس آلوده دامانیم، در را باز کن
گر فراق تو، مجازات گنه کاری ماست
حالیا دیگر پشیمانیم، در را باز کن
ای که هستی همچو احمد «رحمهٌ للعالَمین»
تا که سهم خویش بستانیم، در را باز کن
ای طبیب دردمندان، ای پناه بی کسان
بی کس و محتاج درمانیم، در را باز کن
میزبان عالم امکان، تو هستی یا حسین
راه را بگشا که مهمانیم، در را باز کن
چون گدایان دیده بر درگاه تو دارد حسان
مستحقِ جود و احسانیم، در را باز کن
(با تصرّف و تلخیص)
هرکه هستیم از محبانیم در را باز کن...