- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۴
- بازدید: ۴۶۳
- شماره مطلب: ۳۸۲۲
-
چاپ
لبهای عطشان
شهنشاهی که بُد روحالقدس گهوارهجنبانش
حیات آب حَیوان باشد از لبهای عطشانش
کنون در کربلا افتاده اندر خاک و خون، غلطان
سر ببْریده؛ تن، صد چاک از شمشیر عدوانش
سرش بالای نی، دایم تلاوت میکند قرآن
تنی چون توتیا پامال از سمّ ستورانش
نه تنها جان و سر را داده اندر راه این امّت
زمین کربلا گلگون شد از خون جوانانش
شده چشم فلک تاریک از دود خیام او
مَلَک گریان ز بهر سید سجّاد نالانش
همان طفلی که بُد نور دو چشم احمد مرسل
ز ظلم کوفیان، آتش گرفته طرْف دامانش
سری را کاو به راه دین حق داده است بر دشمن
به نوک نی فکنده سایه بر فرق اسیرانش
همیشه خون رود از چشم این «فرخندۀ» محزون
ز درد بیکسی خواهران موپریشانش
-
اشک بر حسین
دارم از هجر رخت دیده چو رود جیحون
قلب بشْکسته، پُر اندوه؛ جگر، دجلۀ خون
آنقدر گریه کنم از غمت، ای شاه شهید!
تا دل خون شده از دیدهام آید بیرون
-
بارگاه حسین
زمین کرببلا شد چو خوابگاه حسین
گذشت از حرم کعبه، بارگاه حسین
امیدوار چنانم که روز رستاخیز
مرا خدای دهد جای در پناه حسین
-
مدح حضرت علیاکبر (ع)
دلم سیّار دشت کربلا شد
گرفتار شه گلگون قبا شد
تپیدی مرغ دل اندر بر من
فتاده شوق اکبر بر سر من
-
زبانحال حضرت فاطمه صغری (س)
چه شود اگر گذر، ای صبا! تو به سوی کرببلا کنی؟[1]
چو رسی به دشت بلا ز من، تو به اکبرم گلهها کنی
ز منِ شکستهدل، ای صبا! تو بگو به اکبر باوفا
چه شود که ای شه مهلقا! «نظری به جانب ما کنی؟»
لبهای عطشان
شهنشاهی که بُد روحالقدس گهوارهجنبانش
حیات آب حَیوان باشد از لبهای عطشانش
کنون در کربلا افتاده اندر خاک و خون، غلطان
سر ببْریده؛ تن، صد چاک از شمشیر عدوانش
سرش بالای نی، دایم تلاوت میکند قرآن
تنی چون توتیا پامال از سمّ ستورانش
نه تنها جان و سر را داده اندر راه این امّت
زمین کربلا گلگون شد از خون جوانانش
شده چشم فلک تاریک از دود خیام او
مَلَک گریان ز بهر سید سجّاد نالانش
همان طفلی که بُد نور دو چشم احمد مرسل
ز ظلم کوفیان، آتش گرفته طرْف دامانش
سری را کاو به راه دین حق داده است بر دشمن
به نوک نی فکنده سایه بر فرق اسیرانش
همیشه خون رود از چشم این «فرخندۀ» محزون
ز درد بیکسی خواهران موپریشانش