مشخصات شعر

لب‌های عطشان

شهنشاهی که بُد روح‌القدس گهواره‌جنبانش

حیات آب حَیوان باشد از لب‌های عطشانش

 

کنون در کربلا افتاده‌ اندر خاک و خون، غلطان

سر ببْریده؛ تن، صد چاک از شمشیر عدوانش

 

سرش بالای نی، دایم تلاوت می‌کند قرآن

تنی چون توتیا پامال از سمّ ستورانش

 

نه تنها جان و سر را داده اندر راه این امّت

زمین کربلا گل‌گون شد از خون جوانانش

 

شده چشم فلک تاریک از دود خیام او

مَلَک گریان ز بهر سید سجّاد نالانش

 

همان طفلی که بُد نور دو چشم احمد مرسل

ز ظلم کوفیان، آتش گرفته طرْف دامانش

 

سری را کاو به راه دین حق داده است بر دشمن

به نوک نی فکنده سایه بر فرق اسیرانش

 

همیشه خون رود از چشم این «فرخندۀ» محزون

ز درد بی‌کسی خواهران موپریشانش

 

لب‌های عطشان

شهنشاهی که بُد روح‌القدس گهواره‌جنبانش

حیات آب حَیوان باشد از لب‌های عطشانش

 

کنون در کربلا افتاده‌ اندر خاک و خون، غلطان

سر ببْریده؛ تن، صد چاک از شمشیر عدوانش

 

سرش بالای نی، دایم تلاوت می‌کند قرآن

تنی چون توتیا پامال از سمّ ستورانش

 

نه تنها جان و سر را داده اندر راه این امّت

زمین کربلا گل‌گون شد از خون جوانانش

 

شده چشم فلک تاریک از دود خیام او

مَلَک گریان ز بهر سید سجّاد نالانش

 

همان طفلی که بُد نور دو چشم احمد مرسل

ز ظلم کوفیان، آتش گرفته طرْف دامانش

 

سری را کاو به راه دین حق داده است بر دشمن

به نوک نی فکنده سایه بر فرق اسیرانش

 

همیشه خون رود از چشم این «فرخندۀ» محزون

ز درد بی‌کسی خواهران موپریشانش

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×