- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۷/۰۸
- بازدید: ۱۶۸۰۴
- شماره مطلب: ۳۸۲
-
چاپ
جـاننثـار یوسف زهرا (به مناسبت روز جهانی سالمندان)
نـام مـرا حبیب نهاده است مادرم
پرورده بـا محبت آل پیمبرم
بیدوست بر نیاورم از سینه یک نفس
گـردد هزار بـار گر از تن جدا، سرم
در آستان خویش غبارم کن ای حسین!
بنشان به روی خاکِ قدمهای اکبرم
بـا زخم سینه، ناز شهادت کشیدهام
شاید که وقت مرگ بگیری تو در برم
مقتل، بهشت و زخم بدن، بوستانِ گل
حوری مرگ و خون گلو آب کوثرم
بـا آنکه پیرمردم و سنم بــود فزون
انگار کــن فـداییِ ششماهه اصغـرم
مثل دو چوب خشک مجسم بُوَد مدام
لبهای خشکِ کـودک تـو در برابرم
مـن زنـده باشم و پسر فاطمه غریب
ای کـاش از نخست نـمیزاد مــادرم
بـر سنگ قبـر مـن بنویسید دوستان
مـن جـاننثـار یوسف زهرای اطهرم
«میثم» تو یاد میکنی از من به نظم خویش
مـن نیـز دستگیر تـو در روز محشرم
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
جـاننثـار یوسف زهرا (به مناسبت روز جهانی سالمندان)
نـام مـرا حبیب نهاده است مادرم
پرورده بـا محبت آل پیمبرم
بیدوست بر نیاورم از سینه یک نفس
گـردد هزار بـار گر از تن جدا، سرم
در آستان خویش غبارم کن ای حسین!
بنشان به روی خاکِ قدمهای اکبرم
بـا زخم سینه، ناز شهادت کشیدهام
شاید که وقت مرگ بگیری تو در برم
مقتل، بهشت و زخم بدن، بوستانِ گل
حوری مرگ و خون گلو آب کوثرم
بـا آنکه پیرمردم و سنم بــود فزون
انگار کــن فـداییِ ششماهه اصغـرم
مثل دو چوب خشک مجسم بُوَد مدام
لبهای خشکِ کـودک تـو در برابرم
مـن زنـده باشم و پسر فاطمه غریب
ای کـاش از نخست نـمیزاد مــادرم
بـر سنگ قبـر مـن بنویسید دوستان
مـن جـاننثـار یوسف زهرای اطهرم
«میثم» تو یاد میکنی از من به نظم خویش
مـن نیـز دستگیر تـو در روز محشرم