- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۴
- بازدید: ۵۲۵۵
- شماره مطلب: ۳۷۶۹
-
چاپ
مصیبت اربعین
باز در دشت بلا با چشم گریان آمدم
خود نه تنها بلکه با جمعی پریشان آمدم
ای حسین من! ز جا برخیز و حال من ببین
زینبم کز شام و کوفه دیده گریان آمدم
تا ببوسم قبر پاکت را به یاد حنجرت
سر ز پا نشناختم، سویت شتابان آمدم
با علی اکبر بگو، برخیز و استقبال کن
بهر دیدار تو با لیلای نالان آمدم
غنچهات ویرانه را با اشک خود گلخانه کرد
من از آن گلخانه سوی این گلستان آمدم
کی شود یک اربعین گویم کنار تربتت؟
«محرمم» با جمع یاران از خراسان آمدم
-
اهتزاز
تا پرچم تو در اهتزاز است حسین!
پاینده و جاوید، نماز است حسین!
از خون تو محکم شده آیین نبی
اسلام هم از تو سرفراز است حسین!
-
میزبان کی این چنین آزار بر مهمان کند؟
این فلک تا کی ستم بر جان مظلومان کند؟
آشیان بیگناهان را چرا ویران کند؟
از چه فرزندان مسلم را به صد آوارگی
گاه در صحرا کشاند، گاه در زندان کند؟
-
مصیبت حضرت رقیّه خاتون (س)
رقیّه، دختر شاه شهیدان
ز هجران پدر شد دیده گریان
صدای گریهاش در آن دل شب
شرر زد بر دل و بر جان زینب
-
مصیبت حضرت رقیّه خاتون (س)
به امّید پدر، یک شب به شهر شام خوابیدم
که شاید بینم اندر خواب، رخسار پدر؛ دیدم
مرا جا داد در آغوش مهرش از سرِ یاری
گه او بوسید رخسارم، منش گه چهره بوسیدم
مصیبت اربعین
باز در دشت بلا با چشم گریان آمدم
خود نه تنها بلکه با جمعی پریشان آمدم
ای حسین من! ز جا برخیز و حال من ببین
زینبم کز شام و کوفه دیده گریان آمدم
تا ببوسم قبر پاکت را به یاد حنجرت
سر ز پا نشناختم، سویت شتابان آمدم
با علی اکبر بگو، برخیز و استقبال کن
بهر دیدار تو با لیلای نالان آمدم
غنچهات ویرانه را با اشک خود گلخانه کرد
من از آن گلخانه سوی این گلستان آمدم
کی شود یک اربعین گویم کنار تربتت؟
«محرمم» با جمع یاران از خراسان آمدم