مشخصات شعر

بانوی کاروان

فضا محو تاب و تب زینب است

گمانم که وقت نماز شب است

 

همه هاشمیات، مشغول ذکر

بیابان پر از نغمۀ یارب  است

 

«طِرِمّاح»! محمل به سرعت مران

که بانوی این کاروان زینب است

 

همه کودکان را همه شب مدام

غریبانه ذکر خدا بر لب است

 

حسین است چون ماه و اطراف او

فروزنده هفتاد و دو کوکب است

 

بیابان بزن ناله‌ای دل نشین

که دخت علی گشته محمل نشین

 

عجب کاروانی، خدا یارشان

اجل آید از ره به دیدارشان

 

متاع همه گشته خون گلو

خداوند عالم خریدارشان

 

شود حجشان با شهادت شروع

اسارت بود آخرِ کارشان

 

گواهی دهم در کنار فرات

بود آبشان خون رخسارشان

 

چو اینان عزیزان پیغمبرند

مبادا کنی ای فلک خوارشان

 

قضا را چه امری مقدرشده

که سقا پریشان اصغر شده

بانوی کاروان

فضا محو تاب و تب زینب است

گمانم که وقت نماز شب است

 

همه هاشمیات، مشغول ذکر

بیابان پر از نغمۀ یارب  است

 

«طِرِمّاح»! محمل به سرعت مران

که بانوی این کاروان زینب است

 

همه کودکان را همه شب مدام

غریبانه ذکر خدا بر لب است

 

حسین است چون ماه و اطراف او

فروزنده هفتاد و دو کوکب است

 

بیابان بزن ناله‌ای دل نشین

که دخت علی گشته محمل نشین

 

عجب کاروانی، خدا یارشان

اجل آید از ره به دیدارشان

 

متاع همه گشته خون گلو

خداوند عالم خریدارشان

 

شود حجشان با شهادت شروع

اسارت بود آخرِ کارشان

 

گواهی دهم در کنار فرات

بود آبشان خون رخسارشان

 

چو اینان عزیزان پیغمبرند

مبادا کنی ای فلک خوارشان

 

قضا را چه امری مقدرشده

که سقا پریشان اصغر شده

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×