- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۳
- بازدید: ۲۴۵۸
- شماره مطلب: ۳۷۵۱
-
چاپ
السّلام علیک یا مسلم بن عقیل بن ابیطالب
ز راهِ آمده از خانۀ خدا برگرد
اگر خودم به تو گفتم بیا، نیا برگرد
تو را به حیدر کرّار بگذر از کوفه
برای خاطر خیرالنّسا بیا برگرد
برای قامت اکبر، دو تا عبا بردار
که جا نمیشود این تن به یک عبا، برگرد
خدا به خیر کند، شمر چکمه پوشیده
در انتظار تو اِستاده بیحیا، برگرد
گرفته چوب به دستش یزید و منتظر است
که بر لبت بزند ضربه با عصا، برگرد
اگر به کوفه بیایی، رباب میبیند
که میرود سر طفلش به نیزهها، برگرد
-
حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند
نخلى از اشک تو سیراب نگردید دگر
از همان لحظه که بر فرق تو شمشیر آمد
حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند
تا به گوش فلکت، نعرۀ تکبیر آمد
-
مرحمت مادر
قبلهام روى تو و خانۀ تو جاى من است
یاحسین ورد زبان من و لبهاى من است
مرده آرند به هر مجلس تو ، زنده شود
محفل روضۀ تو وادى سیناى من است
-
صحبت از شیر شد و رفت دلم کرب وبلا
نخلى از اشک تو سیراب نگردید دگر
از همان لحظه که بر فرقِ تو شمشیر آمد
حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند
تا به گوش فلکت، نعرۀ تکبیر آمد
-
زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان
لرزه انداخت ز پا تا به سرم، مهدی جان
به لب خشک پدر آب گوارا برسان
که من از سوز عطش شعلهورم، مهدی جان
السّلام علیک یا مسلم بن عقیل بن ابیطالب
ز راهِ آمده از خانۀ خدا برگرد
اگر خودم به تو گفتم بیا، نیا برگرد
تو را به حیدر کرّار بگذر از کوفه
برای خاطر خیرالنّسا بیا برگرد
برای قامت اکبر، دو تا عبا بردار
که جا نمیشود این تن به یک عبا، برگرد
خدا به خیر کند، شمر چکمه پوشیده
در انتظار تو اِستاده بیحیا، برگرد
گرفته چوب به دستش یزید و منتظر است
که بر لبت بزند ضربه با عصا، برگرد
اگر به کوفه بیایی، رباب میبیند
که میرود سر طفلش به نیزهها، برگرد