- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۴
- بازدید: ۴۱۲۷
- شماره مطلب: ۳۶۵۲
-
چاپ
کنار آب روان آبرو به آب نداد
شب ولادت خود داده بود دل از دست
نگاه کرد به چشم حسین و شد سر مست
قسم به نرگس چشمش همین که چشم گشود
چو تیر عشق حسینش درون سینه نشست
علی، حسین، حسن، زینبین، امّ بنین
همه چو دسته گل او را دهند دست به دست
سرم فدای تن و جان کودک شیری
که دل به حلقۀ زلف عزیز زهرا بست
اگر که کفر نبود این کلام میگفتم
که بود زادۀ امّ البنین حسین پرست
کنار آب روان آبرو به آب نداد
که بود تشنگیش آبرو ز عهد الست
ز چشم و دست و سر و جان گذشت در یک آن
قسم به حقّ خدا عاشق اینچنین بایست
پس از دو چشم و دو دستش گذشت از سر و جان
تنش ز تیغ درید و سر از عمود شکست
همیشه تا که خروس سحر کند تقدیس
هماره تا سخن مرغ عشق یا حق است
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
کنار آب روان آبرو به آب نداد
شب ولادت خود داده بود دل از دست
نگاه کرد به چشم حسین و شد سر مست
قسم به نرگس چشمش همین که چشم گشود
چو تیر عشق حسینش درون سینه نشست
علی، حسین، حسن، زینبین، امّ بنین
همه چو دسته گل او را دهند دست به دست
سرم فدای تن و جان کودک شیری
که دل به حلقۀ زلف عزیز زهرا بست
اگر که کفر نبود این کلام میگفتم
که بود زادۀ امّ البنین حسین پرست
کنار آب روان آبرو به آب نداد
که بود تشنگیش آبرو ز عهد الست
ز چشم و دست و سر و جان گذشت در یک آن
قسم به حقّ خدا عاشق اینچنین بایست
پس از دو چشم و دو دستش گذشت از سر و جان
تنش ز تیغ درید و سر از عمود شکست
همیشه تا که خروس سحر کند تقدیس
هماره تا سخن مرغ عشق یا حق است
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس