مشخصات شعر

چشم امید عالم و آدم به دست توست

بی شک تو صبح روشن شب‌های تیره‌ای

خورشیدی و به ظلمت این شام، چیره‌ای

 

تسخیر کرده جذبۀ چشم تو ماه را

بی‌خود که نیست تو قمر این عشیره‌ای

 

عصمت دخیل تار عبای تو از ازل

جز بندگی ندیده کسی از تو سیره‌ای

 

قدر تو را کسی نشناسد در این مقام

وقتی برای امر شفاعت ذخیره‌ای

 

ما را بس است وقت عبور از پل صراط

از تار و پود بیرق تو دستگیره‌ای

 

چشم امید عالم و آدم به دست توست

باب الحسین هستی و پرچم به دست توست

چشم امید عالم و آدم به دست توست

بی شک تو صبح روشن شب‌های تیره‌ای

خورشیدی و به ظلمت این شام، چیره‌ای

 

تسخیر کرده جذبۀ چشم تو ماه را

بی‌خود که نیست تو قمر این عشیره‌ای

 

عصمت دخیل تار عبای تو از ازل

جز بندگی ندیده کسی از تو سیره‌ای

 

قدر تو را کسی نشناسد در این مقام

وقتی برای امر شفاعت ذخیره‌ای

 

ما را بس است وقت عبور از پل صراط

از تار و پود بیرق تو دستگیره‌ای

 

چشم امید عالم و آدم به دست توست

باب الحسین هستی و پرچم به دست توست

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×