- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۰۸۱
- شماره مطلب: ۳۵۴۹
-
چاپ
بدون ماه
کسی که چار پسر بود نورِ چشم تَرَشْ
به وقت دادن جان، یک نفر نمانده بَرَش
دلش گرفته چرا یک نفر کنارش نیست
بدون ماه، چه شبها که صبح شد، سحرش
عجب حکایت سختی است مرگ این مادر
هنوز مانده به ره، دیدگان پر گهرش
تمام دلخوشیاش چهار صورت قبر است
چهار صورت زیبا همیشه در نظرش
اگر چه همره زینب نبوده امّبنین
ولی شنید و شکست از غم حسین، کمرش
نبود تا که ببیند ولی شنید که زد
عمود، لطمهی سختی به تارک پسرش
نبود تا که ببیند چگونه حرملهها
زدند تیر، به چشم حسینی قمرش
نبود تا که ببیند چگونه ریخت زمین
به خاک علقمهای وای پارهی جگرش
نبود تا که ببیند بدون عباسش
چه آمده به سر خواهران خونجگرش
نبود شکر خدا ورنه همره زینب
میان خیمه نمیماند معجری به سرش
نبود شکر خدا ورنه شام را میدید
نبود صحنهی بزم شراب در نظرش
اگر چه صورت او را کسی کبود ندید
به وقت دادن جان یک نفر نمانده برش
-
دروازه، خرابه، کوچه و بزم یزید
الشام، همانجا که به ما بد کردند
بی غیرت و بی دین، همگی بی دردنددروازه، خرابه، کوچه و بزم یزید
هر چه که بگویی سرمان آوردند -
تو یادگار آخرین کربلایى
یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم
از غصۀ جانسوز تو پژمرده گشتیم
هر شیعه در دل، حجلۀ داغ تو بسته
سنگینى داغت دل ما را شکسته
-
غلام حیدر
از عطای فاطمه من مبتلا بر حیدرم
از ازل تا روز محشر ریزهخوار این درم
مرتضی خود گفته بابای من مسکین بُود
او بود بابا و زهرای مطهر مادرم
-
مثل ضریح شش گوشه
آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه
حرم برای تو شه کرم میسازه
آخر برات یه گنبد طلا میسازیم
شبیه گنبد امام رضا میسازیم
بدون ماه
کسی که چار پسر بود نورِ چشم تَرَشْ
به وقت دادن جان، یک نفر نمانده بَرَش
دلش گرفته چرا یک نفر کنارش نیست
بدون ماه، چه شبها که صبح شد، سحرش
عجب حکایت سختی است مرگ این مادر
هنوز مانده به ره، دیدگان پر گهرش
تمام دلخوشیاش چهار صورت قبر است
چهار صورت زیبا همیشه در نظرش
اگر چه همره زینب نبوده امّبنین
ولی شنید و شکست از غم حسین، کمرش
نبود تا که ببیند ولی شنید که زد
عمود، لطمهی سختی به تارک پسرش
نبود تا که ببیند چگونه حرملهها
زدند تیر، به چشم حسینی قمرش
نبود تا که ببیند چگونه ریخت زمین
به خاک علقمهای وای پارهی جگرش
نبود تا که ببیند بدون عباسش
چه آمده به سر خواهران خونجگرش
نبود شکر خدا ورنه همره زینب
میان خیمه نمیماند معجری به سرش
نبود شکر خدا ورنه شام را میدید
نبود صحنهی بزم شراب در نظرش
اگر چه صورت او را کسی کبود ندید
به وقت دادن جان یک نفر نمانده برش